جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زر. [ زِرر ] (ع اِ) گویک گریبان و جز آن . ج ، ازرار و زرور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی المثل : الزم من زر لعروة. (اقرب الموارد). || تخم مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیضه . تخم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): زرالحجلة؛ تخم کبک . (دمیری ج 1 ص 206، یادداشت ایضاً). || استخوانکی است زیر قلب و آن عماد و قوام اوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مغاکچه ای که در آن کناره ٔ شانه از سر بازو می گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغاکچه ای در استخوان کتف که سر بازو در آن می گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کناره ٔ سرسرین که در مغاکچه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغاکچه ٔ ورک که در آن سر استخوان ران می گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چوبی است از چوبهای خیمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیزی تیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حد شمشیر. (از اقرب الموارد). || گویند: انه لزرمن ازرارها؛ یعنی او نیکو چراننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زرالدین ؛ قوام دین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گویند: هو زرمال ؛ یعنی او ماهر و داناست به مصلحت شتران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گویند:جاء فلان بزره ؛ یعنی او به تن خویش آمد. (از اقرب الموارد). و منه : اعطانی الشی َٔ بزرّه ِ؛ کما تقول برّمته . (اقرب الموارد). || زرالورد؛ غنچه ٔ گل یا ثمر آن است یا چیزی است که بعد از ریختن برگ گل باقی ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). gold, old الذهب، ذهب، لون ذهبي، عسجد، مال altın or gold oro oro طلا، پول، ثروت، سکه زر، رنگ زرد طلایی، قدیمی، پیر، کهنه، مسن، عتیق
کلمه "زر" در زبان فارسی به معنای طلا و همچنین به عنوان یک نماد از ثروت و ارزش استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نقطهگذاری و حروفچینی: کلمه "زر" همیشه با حروف فارسی نوشته میشود و نیاز به حروف یا علامتهای خاص ندارد.
قواعد املایی: "زر" یک کلمه ساده و کوتاه است که نیازی به ترکیب یا تغییر املایی ندارد.
نقش دستور زبانی: این کلمه میتواند به عنوان اسم، صفت یا جزء اصطلاحات دیگر استفاده شود. به عنوان مثال:
به عنوان اسم: "زر در بازار طلا عرضه میشود."
به عنوان صفت: "این سکه زرین است."
ترکیبات و عبارات: "زر" در ترکیبات زیادی به کار میرود. به عنوان مثال:
"زرین" (به معنای طلایی)
"زر و سیم" (به معنای طلا و نقره)
"زرگر" (کارگری که طلا و جواهرات میسازد)
آشنایی با مکانیسمهای بلاغت: کلمه "زر" به دلیل ارزش و زیباییاش در اشعار و ادبیات فارسی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند برای بیان ثروت، زیبایی یا ارزشهای معنوی به کار رود.
جنس و شمار: "زر" یک کلمه غیرقابل شمارش است و به طور معمول به صورت مفرد و بدون پسوندهای جمع به کار میرود.
با رعایت این نکات و قواعد، میتوانید از کلمه "زر" به درستی در نوشتارهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "زر" در جمله آورده شده است:
او یک گردنبند زیبا از زر ساخت.
در بازار، قیمت طلا و زر به شدت افزایش یافته است.
کاسههای زرینی که در موزه وجود دارند، شاهدی بر هنر باستانی هستند.
او برای تولدش یک ساعت زرین هدیه گرفت.
در داستانهای قدیمی، زر به عنوان نماد ثروت و قدرت شناخته میشد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر