جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زله . [ زَل ْ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) آنچه از طعام بهر کسی نگاهدارند. (غیاث اللغات ). طعام و خوردنی که شخص میهمان از مجلس ضیافت با خود ببرد. (ناظم الاطباء). آنچه برگیرند با خود از مائده ٔ دوستی یا خویش خود را یا دیگری را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زلة. ولیمه ٔ مهمانی و عروسی . (فرهنگ فارسی معین ) : شیخ ما گفت اصل زله از اینجاست که مصطفی ، ما را از آنجا زله آورد از نزدیک دوست اکنون زله از خانه ٔ دوستان باید کرد نه از خانه ٔ بیگانگان . (اسرارالتوحید).و چون دعوتی بودی ، کاسه ٔ خوردنی و قلیه و شیرینی ازبهر زله ٔ من از مطبخ روان بودی . (اسرار التوحید). رای اقضی القضاة اگر خواهد زله پیش از نکاح بفرستد. خاقانی . عیسیم از بیت معمور آمده وز خوان خلد خورده خوان و زله اخوان را ز خوان آورده ام . خاقانی . از خوان دل چو برگ سدابی بیافتی بفرست زله ای سوی اخوان صبحگاه . خاقانی . تلطفی فرمای که از مائده ٔ کرام بی زله ٔ اشباع بر نتوان خاست . (سندبادنامه ص 168). از سر خوانی که رطب خورده ای از پی ما زله چه آورده ای . نظامی . غم هر کس ، کسی را درنگیرد که مهمان زله ٔ غم برنگیرد. امیرخسرو دهلوی . - زله کردن ؛ فرستادن طعام و خوردنی از مجلس ضیافت برای کسی : دگر از پی دوستان زله کرد که حلوا به تنها نشایست خورد. نظامی . || در عربی ، طعامی باشد که مردم فرومایه از جایی بردارند و برند. (برهان ) (آنندراج ). پس خورده و طعامی که مردم فرومایه از جایی بردارند. (غیاث ). و به این معنی با لفظ گذاشتن و داشتن و بستن و ربودن مستعمل است . (از آنندراج ). طعامی که مردم فرومایه از جایی بردارند و با خود برند. (فرهنگ فارسی معین ). - زله برداشتن ؛ ریزه ٔ طعام برداشتن . پس مانده ٔطعامی را جمع کردن و بردن : مائده از آسمان شد عائده چونکه گفت انزل علینا مائده باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله ها برداشتند کرد عیسی لابه ایشان را که این دائم است و کم نگردداز زمین بدگمانی کردن و حرص آوری کفر باشد نزد خوان مهتری . مولوی (مثنوی چ خاور ص 4). - زله بستن ؛ عمل زله برگرفتن از خوان : ز خواب سردر منزل تواند زله ها بستن سبکسیری که جای توشه دامن بر کمر بندد. صائب (از آنندراج ). - زله بند ؛ کسی که طعام پس مانده ٔ یک وقت را به وقت دیگر نگاهدارد. (غیاث ) (از آنندراج ) : که زله بند نباشند مردم اوباش . ؟ (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زله خوار ؛ زله خور. ریزه خوار. آنکه پس مانده ٔ طعامی را از خوان برگیرد : زله خوار تیغ و مور خوان اوست وحش و طیر و انس و جان در شرق و غرب . خاقانی . ما زله خوار مائده ٔ میر حاجبیم نعمان روزگار طفیلی خوان ماست . خاقانی . ما را دلی است زله خور خوان صبحگاه جانی است خاک جرعه ٔ مستان صبحگاه . خاقانی . - زله ربای ؛ زله کش . رباینده ریزه های خوان . برگیرنده ٔ پس مانده ٔ طعامی از خوان : انس و پریش چون ملک ، زله ربای مائده دام و ددش چو مورچه هدیه فزای مملکت . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 462). رجوع به ترکیب زله کش شود. - زله کش ؛ برگیرنده ٔ پس مانده ٔ طعامی از خوان . زله ربای . رباینده ٔ ریزه های خوان : با خویشتن آورده بهر مائده ای بر کاسه شکنان زله کشان لقمه ربایان . سوزنی . رجوع به ترکیب زله ربای شود. بستوه، بيچاره، خسته، درمانده، مستاصل helpless زيل zelle zelle zelle zelle zelle
کلمه "زله" در زبان فارسی به معنای "لغزش" یا "سقوط" است و غالباً در متون ادبی یا محاورهای به کار میرود. در اینجا به چند نکته قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
کاربرد در جمله: کلمه "زله" معمولاً به عنوان اسم یا اسم مصدری به کار میرود و میتوان آن را در ترکیبات مختلف استفاده کرد.
مثال: "زلهی نهر باعث خسارت به زمینهای کشاورزی شد."
نحوهی نوشتن: این کلمه باید به شکل درست و بدون اشتباهات نگارشی نوشته شود. علامتگذاری و اعرابگذاری معمولاً در متون رسمی و ادبی اهمیت دارد، اما در محاورات روزمره ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرد.
صرف و نحوهی به کاربری: کلمه "زله" به عنوان اسم، میتواند به صورت مفرد و جمع به کار برود، هرچند در برخی متون، به دلیل ماهیت خاص برخی کلمات، جمع آن ممکن است کمتر دیده شود.
استفاده در محاورات: این کلمه میتواند به طور غیررسمی در صحبتهای روزمره نیز به کار رود، به ویژه در زمینههای مربوط به طبیعت یا زمینشناسی.
توجه به سیاق و بار معنایی: در استفاده از این کلمه، توجه به سیاق جمله و بار معنایی آن مهم است، زیرا ممکن است معانی متفاوت یا تغییرات ظریف در معنی ایجاد کند.
امیدوارم این مطالب به شما کمک کند! اگر سوالات بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال از کلمه "زله" در جملات آورده شده است:
در روزهای بارانی، زلههای خیابانی باعث ایجاد ترافیک میشود.
زمانی که آب باران روی سقف ریخت، زلهها به پایین میریختند و صحنهی زیبایی ایجاد میکردند.
ایران به دلیل بارشهای شدید، در برخی مناطق شاهد زلههای بزرگ بود.
زلههای کوچک بر روی شیشهها میتوانند تصاویر را به شکلی زیبا نمایان کنند.
زلههای روی دیوار، نشاندهندهی قدیمی بودن ساختمان هستند.
این جملات میتوانند معانی و کاربردهای مختلف کلمه "زله" را نشان دهند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر