جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سبع. [ س َ ] (ع مص ) سبع قوم ؛ هفتم ایشان گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هفت یک مال کسی گرفتن . (منتهی الارب ). سبع قوم ؛ سبعمال ایشان گرفتن . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || دشنام دادن و عیب کردن یا بدندان گزیدن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سبع فلان ؛ هدف قرار دادن (تیر انداختن ) و ترساندن وی را. دشنام دادن و عیب گرفتن و خرده گیری کردن از کسی بگفتار زشت . بدندان گزیدن او را چون درندگان . (از متن اللغة). سبع گرگ ؛ تیر انداختن آن را یا ترسانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سبع گرگ گوسپند را؛ شکار کردن آن را و آنگاه خوردن . (از متن اللغة). گرفتن گرگ گوسپند را. (منتهی الارب ). شکار کردن آن را. (از اقرب الموارد). سبع حبل ؛ هفت تو تابیدن رسن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هفت لا کردن رسن را. (از متن اللغة). سبع چیز؛ بدزدیدن آن را. (منتهی الارب ). سرقت کردن آن را. (اقرب الموارد) (متن اللغة). سبعت الایام له ؛ هفت روز را برای او تمام و کامل کردم . (ناظم الاطباء). سبع کسی مولود را؛ تراشیدن سر وی و ذبح کردن برای او در مدت هفت روز. هفت روز را برای کسی تمام و کامل کار کردن ، سبع الایام له . (از ناظم الاطباء). هفت اهلي ferocious, lupine, fierce, brute, murderous, wild, atrocious, rapacious, savage, truculent, predator, wild animal, shrine ضار، متوحش، شديد جدا، شرس yedi sept sieben siete sette وحشی، ژیان، درنده، شبیه گرگ، گرگ وار، خشمگین، قوی، تندخو، حریص، بی رحم، خشن، حیوان صفت، بی خرد، جانور خوی، کشنده، خونین، قاتل وار، خون اشام، جنگلی، طوفانی، رام نشده، شیفته و دیوانه، سفاک، با شرارت بی پایان، ستمگر، درنده خو، غیر اهلی، قصی القلب، یغماگر
کلمه "سبع" در زبان فارسی به معنای حیوانی درنده و feroce میباشد. به طور کلی، در استفاده از کلمات و قواعد نگارشی در زبان فارسی، توجه به نکات زیر مهم است:
املا: کلمه "سبع" به همین شکل نوشته میشود و از نظر املایی صحیح است.
نحوهی استفاده:
کلمه "سبع" معمولاً در متون ادبی یا علمی به کار میرود. میتوان از آن در توصیف رفتار خشن یا درنده نیز استفاده کرد.
معمولاً این کلمه در قالبهای مختلف در جملات به کار میرود، مثل:
"آن حیوان، سبع بود و به راحتی میتوانست طعمهاش را بگیرد."
ترکیب با دیگر کلمات:
میتوان از "سبع" بهعنوان صفت استفاده کرد، مثلاً: "حملۀ سبعگونه".
همچنین میتوان آن را بهعنوان اسم به کار برد: "این سبع را در جنگل دیدم."
قرابت معنایی:
این کلمه در متون دینی نیز حضور دارد، به ویژه در تعابیر مربوط به صفات خداوند یا توصیف افراد بدرفتار.
نکات نگارشی:
اگر "سبع" به عنوان اسم خاص یا عنوان خاصی مورد استفاده قرار گیرد، باید به قواعد نگارش مربوط به عناوین توجه کرد.
همیشه در نوشتار خود سعی کنید قواعد دستوری و نگارشی زبان فارسی را رعایت کنید تا نوشتهتان معتبر و خواندنی باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سبع" در جملات آورده شده است:
در داستانهای قدیمی، حیوانات سبع به عنوان نماد وحشت و خشونت توصیف میشوند.
او همیشه از ترس سبع در جنگل، به تنهایی به آن مکان نمیرفت.
این فیلم داستان یک شیر سبع را روایت میکند که در جستجوی گلهاش است.
برخورد با سبعهای طبیعت میتواند تجربهای خطرناک باشد، اما در عین حال بسیار هیجانانگیز است.
در بسیاری از فرهنگها، سبعها به عنوان موجوداتی خطرناک و تهدیدآمیز شناخته میشوند.
اگر سوال دیگری دارید یا به مثال دیگری نیاز دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: وحشی، ژیان، درنده، شبیه گرگ، گرگ وار، خشمگین، قوی، تندخو، حریص، بی رحم، خشن، حیوان صفت، بی خرد، جانور خوی، کشنده، خونین، قاتل وار، خون اشام، جنگلی، طوفانی، رام نشده، شیفته و دیوانه، سفاک، با شرارت بی پایان، ستمگر، درنده خو، غیر اهلی، قصی القلب، یغماگر
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر