جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

sebil
mustache  |

سبیل

معنی: سبیل . [ س َ ] (ع اِ) راه و طریق . (غیاث ). راه . (دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان تربیت عادل بن علی ص 56). راه یا راه روشن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سُبُل . نحو. روش . رسم : با مردم بر سبیل تواضع نمودن و خدمت کردن نیکو رفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 396). حقا که این ، من از خویشتن میگویم بر سبیل نصیحت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685). و سبیل قتلغتکین حاجب بهشتی آن است که بر این فرمان کار کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118). میشکانات ، ناحیتی از نیریز است و سبیل آن هم سبیل نیریز است در همه ٔ احوال . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 132). و ده هزار مرد از ایشان بعهد عضدالدوله در خدمت او بودند بر سبیل سپاهی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 141). اکنون بعض از آئین ملوک عجم یاد کنیم بر سبیل اختصار. (نوروزنامه ).
نیست دنیا ترابهیچ سبیل
نفرستند زآسمان زنبیل .
سنائی .
و بر سبیل شاگردی بهر جا میرفت . (کلیله و دمنه ). چنانکه نامه بنزدیک برزویه رسید بر سبیل تعجیل بازگشت . (کلیله و دمنه ). بر سبیل مناوبت دوهزار مرد بر درگاه قایم میدارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 321).
خواب نوشین بامداد رحیل
بازدارد پیاده را ز سبیل .
سعدی (گلستان ).
و با وی بسبیل مودت و دیانت نظری داشت . (گلستان ).
آن مقلد چون نداند جز دلیل
در علامت جوید او دائم سبیل .
(مثنوی ).
|| وقف . (غیاث ) (آنندراج ). آب و شیرینی که در راه خدا وقف کنند. (غیاث ). آب و شربت و قند و مانند آنها خصوصاً. (آنندراج ). حلال . روا. مباح . جائزالتصرف . بدون بها :
ولیکن یکی سلسبیل سبیل
گشاده بد اندر میانش دری .
منوچهری .
چون بود بر حرام وقف تنت
یا بود بر هجا زبانْت سبیل .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 43).
همت کفیل توست کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل توست نم از ناودان مخواه .
خاقانی .
گر بدیدی پشّه ای مقدار پیل
خون او بر خویش کی کردی سبیل .
عطار.
وآنکه با آنهمه بی آب رخی کرده بُوَد
بدو نان بر همه کس آب رخ خویش سبیل .
اثیر اومانی .
گر بر وجود عاشق صادق زنند تیغ
گوید بکش که مال سبیلست و جان فدا.
سعدی .
- ابن سبیل ؛ یعنی آینده و رونده و آنکه از باعث مردن یا ماندن یا بیمار شدن ستور در راه مانده باشد. (منتهی الارب ) ج ، ابناء سبیل : کفر و عناد و ثقل ارصاد ایشان بر قوافل و ابناء سبیل غیرت بر نهاد او مستولی گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 322).
شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامد بمهمانسرای خلیل .
سعدی (بوستان ).
- || یکی از شش گروه که دادن خمس به ایشان جایز است ابن سبیل است و آن کسی است که در هنگام سفر دست رسی به مال خود نداشته و بینوا شود.
- سبیل اﷲ ؛ آنچه در راه خدا گذاشته اند و همه کس میتواند تمتع از آن برد ویا برای کاری یا اشخاصی معین قرار داده باشند. (یادداشت مؤلف ). قتال با کافران در راه خدای و بر امر خیر که بر آن امر وارد شده . (منتهی الارب ) : فبلغ الرسالة و ادی الامانة و جاهد فی سبیل اﷲ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). و لقیت سبیل اﷲ ففطنت . (حکمت اشراق ص 288).
- سبیل فرستادن ؛ بصورت وقفه فرستادن : و مادر جلال الدین ... بحج شده و جلال الدین با او سبیل فرستاد. (جهانگشای جوینی ). جلال الدین حسن چون تقلد اسلام کرده و سبیل فرستاده علم و سبیل او را بر سبیل سلطان مقدم داشته بود. (جهانگشای جوینی ).
... ادامه
699 | 0
مترادف: 1- جاده، راه، صراط، طريق 2- قرباني، نذر، وقف 3- روش، شيوه، طريقه 4- روا، مباح
متضاد: ريش، محاسن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مٲخوذ از عربی: سبلت]
مختصات: (سَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sebil
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 102
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
mustache | mustachio , palpus , moustache
ترکی
bıyık
فرانسوی
moustache
آلمانی
schnurrbart
اسپانیایی
bigote
ایتالیایی
baffi
عربی
شارب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سبیل" در زبان فارسی به معنای "سیبیل" یا "موی صورت" است. در نوشتار فارسی، این کلمه به صورت "سبیل" نوشته می‌شود و قواعد زیر برای آن قابل توجه است:

  1. نقش واژه: "سبیل" معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود.

  2. جمع: جمع "سبیل" به صورت "سبیل‌ها" خواهد بود.

  3. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "sebil" است و حروف آن باید به درستی ادا شوند.

  4. نکات نگارشی: در متن‌های رسمی و ادبی، می‌توان از "سبیل" در توصیف شخصیت‌ها یا زوایای فرهنگی استفاده کرد. همچنین باید توجه داشت که این کلمه به ساختارهای عرفی و محاوره‌ای نیز راه پیدا کرده است.

  5. روش‌های تصرف: در جملات می‌توان این کلمه را با صفت‌ها یا قیدها توصیف کرد. به عنوان مثال: "سبیل ضخیم" یا "سبیل زیبا".

برای نگارش درست، اطمینان حاصل کنید که کلمه "سبیل" با حروف و در ساختار جملات به درستی به کار رود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "سبیل" در جمله آورده شده است:

  1. او به خاطر سبیل جذابش همیشه مورد توجه قرار می‌گیرد.
  2. سبیل‌های او به شکل خاصی تراشیده شده بودند که به چهره‌اش حالت منحصر به فردی داده بود.
  3. وقتی به مهمانی رفتیم، سبیل جدید او همه را غافلگیر کرد.
  4. او تصمیم گرفت سبیلش را بلند کند و به آن رنگ بزند.
  5. در عکس قدیمی، پدربزرگم با سبیل‌های بلند و سفیدش به نظر می‌رسید که شخصیتی بسیار نیکو دارد.

اگر مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!


واژگان مرتبط: بروت، شاخک حساس، زائده بند بندی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری