ستایش کنان
licenseمعنی کلمه ستایش کنان
معنی واژه ستایش کنان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | praise | ||
عربی | إشادة، مدح، تمجيد، تسبيحة، تقريظ، سبح، هلل، ثنى، سبح حمد، شيد | ||
واژه | ستایش کنان | ||
معادل ابجد | 892 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی ستایش کنان | ||
پخش صوت |
ستایش کنان . [ س ِ ی ِ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال ستایش :
چو از خواب گودرز بیدار شد
ستایش کنان پیش دادار شد.
فردوسی .
چو بر آستان ملک سر نهاد
ستایش کنان دست بر سر نهاد.
سعدی .
رجوع به ستایش کردن شود.
praise
إشادة، مدح، تمجيد، تسبيحة، تقريظ، سبح، هلل، ثنى، سبح حمد، شيد