جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

serešt
nature  |

سرشت

معنی: سرشت . [ س ِ رِ ] (اِ) افغانی عاریتی و دخیل «سریشت » ، «سیریشت » (طبیعت ، مزاج )، «سرش » (سریش ، چسب ، چسبندگی ) = «سلش ، سلخ ، سلشت » . معنی کلمه نزدیک است به :
1) «سریش » (بستن ، متحد کردن ، متصل کردن ) قیاس کنید با سانسکریت «سری » (آمیختن ، مخلوط کردن )، فارسی : سرشتن . 2) سانسکریت «سلیش » (آویزان بودن ، چسبیدن )، اوستا «سریش » (چسبیدن )، فارسی : سریش . و رجوع کنید به سرشتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خلقت و طینت و مایه و طبع و طبیعت و خوی آدمی . (برهان ). خلقت و طینت . (رشیدی ). خمیر و طینت و خلقت و مجازاً طبیعت . خلقت . طینت و طبیعت . (جهانگیری ). آفرینش . (اوبهی ). فطرت . طینت . جبلت . نهاد. طبیعت . خمیره . غریزه . خلقت :
بدو گفت شاه ای سرشت بدی
که ترسایی و دشمن ایزدی .
فردوسی .
که آهوست برمرد گفتار زشت
ترا خود ز آغاز بود این سرشت .
فردوسی .
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت .
فردوسی .
این پسر چون پدر آمد به سرشت و به نهاد
تخم چون نیک بود نیک پدید آرد بر.
فرخی .
کسی به حیلت و جهد از سرشت خویش نگشت
مرا سرشت چنین کرد ایزد علام .
فرخی .
هزاریک کاندر سرشت او هنر است
نگار خوب همانا که نیست در فرهنگ .
فرخی .
خدای ما سرشت ما چنین کرد
که زن را نیست کامی بهتر از مرد.
(ویس و رامین ).
بود مرد دانا درخت بهشت
مر او را خرد بیخ و پاکی سرشت .
اسدی .
چو شاهی است بیدادگر از سرشت
که باکش نیاید ز کردار زشت .
اسدی .
کسی کاندر سرشت او خرد نه
خرد بخشد مرا این هست باور.
ناصرخسرو.
و اکنون ز گشت دهر دگر گشتم
گویی نه آن سرشت و نه آن طینم .
ناصرخسرو.
و آنجا نسل زنگیان بسیار گشت و هیچ مردمی و سرشت پسندیده خدای تعالی در ایشان نیافریده است . (مجمل التواریخ ).
سرشت و نهاد وی از خلق و خلق
ز انصاف صرف است و از عدل ناب .
سوزنی .
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشد آدمی نیست .
سعدی .
عشق تو سرنوشت من خاک درت بهشت من
مهر رخت سرشت من راحت من رضای تو.
حافظ.
- بدسرشت :
چو در چشم شاه آمد آن رنگ زشت
بدو گفت کی مدبر بدسرشت .
نظامی .
- حورسرشت :
شوخی شکرالفاظ و مهی سیم بناگوش
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی .
سعدی .
- فرخ سرشت :
شنیدم که جمشید فرخ سرشت
به سرچشمه ای بر به سنگی نبشت .
سعدی .
- کیانی سرشت :
گزارنده پیر کیانی سرشت
گزارش چنین کرد از آن سرنبشت .
نظامی .
-مینوسرشت :
در آن خرم آباد مینوسرشت
فرومانده حیران ز بس آب و کشت .
نظامی .
- هم سرشت :
نخست آب با خاک بد هم سرشت
گل تر بکردند پس خشک خشت .
اسدی .
|| مخلوطو آغشته . (برهان ). آمیختگی آب با خاک و مانند آن . (آنندراج ). آمیختگی . (غیاث ) :
یکی نامه چون بوستان بهشت
تو گفتی که دارد ز عنبر سرشت .
فردوسی .
یکی شارسان است آن چون بهشت
که گویی نه از خاک دارد سرشت .
فردوسی .
... ادامه
999 | 0
مترادف: 1- آفرينش، خلقت، 2- آميزه 3- اصل، جنس، خميره 4- جنم، خلق وخو، خو، ضريبه، ذات 5- سجيه، سيرت 6- شمال، طبع، طبيعت، طينت، غريزه، فطرت، جبلت 7- مزاج، نهاد 8- خميرمايه، گوهر، جوهره
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم)
مختصات: (س رِ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: sereSt
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 960
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
nature | temperament , character , disposition , creature , temper
ترکی
doğa
فرانسوی
nature
آلمانی
natur
اسپانیایی
naturaleza
ایتالیایی
natura
عربی
طبيعة | صبغة , طبع , سجية , مزاج , جوهر الشىء , شميلة , صفات الشيء , البنية الطبيعية , ضرب أو نوع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "سرشت" در زبان فارسی به معنای ذات، طبیعت یا ویژگی‌های اصلی یک فرد یا یک چیز است. استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی مرتبط با آن شامل نکات زیر می‌باشد:

  1. نحوه‌ی نوشتار: کلمه "سرشت" به صورت صحیح به همین شکل نوشته می‌شود و ضروری است که از اشتباهات تایپی مانند "سریشت" یا "سرشیت" پرهیز شود.

  2. نقش کلمه: "سرشت" به عنوان اسم استفاده می‌شود و می‌تواند موضوع جملات باشد. به عنوان مثال: «سرشت انسان بر محبت استوار است.»

  3. جمع‌سازی: در فارسی، برخی از اسم‌ها ممکن است جمع داشته باشند. "سرشت" به دلیل اینکه به یک مفهوم انتزاعی اشاره دارد، معمولاً جمع نمی‌شود، اما در موارد خاص می‌توان آن را در قالب مفاهیم مشابه به کار برد.

  4. ترکیب با دیگر کلمات: "سرشت" می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات به کار رود، مثلاً در عبارات مانند "سرشت انسانی" یا "سرشت طبیعی".

  5. استفاده از معانی مختلف: در نوشتارهای فارسی، ممکن است "سرشت" به معانی مختلفی اشاره داشته باشد، بنابراین context (زمینه) استفاده از آن مهم است.

  6. نکات نگارشی: در جملات، باید توجه داشته باشیم که "سرشت" به عنوان فاعل یا مفعول بیافتد و با سایر واژه‌ها به خوبی ترکیب شود.

با رعایت این نکات، می‌توان به شکل درست و مؤثری از کلمه "سرشت" در نگارش‌های فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از کلمه "سرشت" در جملات آمده است:

  1. سرشت انسان به گونه‌ای است که به محبت و دوستی نیاز دارد.
  2. او با توجه به سرشت خود، همیشه در جستجوی حقیقت است.
  3. سرشت این گیاه آن را قادر می‌سازد که در شرایط سخت رشد کند.
  4. هر فردی سرشتی منحصر به فرد دارد که او را از دیگران متمایز می‌کند.
  5. تفکر فلسفی درباره سرشت انسان، یکی از موضوعات مهم در تاریخ تفکر بشر بوده است.

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


واژگان مرتبط: طبیعت، ماهیت، نوع، خوی، خونگرمی، شخصیت، خاصیت، سیرت، دخشه، وضع، مشرب، خواست، حالت، تمایل، موجود، مخلوق، جانور، افریده، قلق

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری