سفلی
licenseمعنی کلمه سفلی
معنی واژه سفلی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت پائيني، زيرين، فرودين | ||
متضاد | علوي، فرازين | ||
واژه | سفلی | ||
معادل ابجد | 180 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | soflā | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: سُفلی، مؤنثِ اسفل] | ||
مختصات | (سُ یا س یُ) [ ع . ] (ص نسب .) | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی سفلی | ||
پخش صوت |
سفلی . [ س ُ لی ی ] (ع ص نسبی ) نقیض عُلْوی . (از اقرب الموارد). در عربی به معنی پستی است که در مقابل بلندی باشد. (برهان ). پست تر و این مؤنث اسفل است . بالکسر و بالضم و کسر لام منسوب به سفل که معنی پستی است . (غیاث ) (آنندراج ). ضد علوی . (جهانگیری ) :
ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن
صورتگر علوی و لطیف است بدو در.
ناصرخسرو.
ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی
که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد.
ناصرخسرو.
تا دایره ٔ گنبد معلق
بر مرکز سفلی مدار دارد.
مسعودسعد.
مدار ملکت عالم مراد خلقت آدم
قوام مرکز سفلی امام حضرت اعظم .
خاقانی .
- هفت سفلی ؛ زمین :
کنم قصدنه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی .
خاقانی .
صفت پائيني، زيرين، فرودين
علوي، فرازين