جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

savād
literacy  |

سواد

معنی: سواد. [ س َ ] (ع اِ) کالبد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کالبد تن . (مهذب الاسماء) (السامی ). || کره ٔ زمین . زمین خاکی :
سودای این سواد مکن بیش در دماغ
تکلیف این کثیف منه بیش بر روان .
خاقانی .
|| مال بسیار. || سیاهی الوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیاهی . (دهار) :
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو.
سعدی .
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتاده ست .
حافظ.
|| تاریکی :
سواد شب که برد از دیده ها نور
بنات النعش را کرده زهم دور.
نظامی .
|| سیاهی چشم :
سواد دیده ٔ باریک بینان
انیس خاطر خلوت نشینان .
نظامی .
بیاض صبح نمود از دل شب دیجور
چنانکه پرتو نور از سواد دیده ٔ حور.
سیف اسفرنگ .
|| مرکب دوات :
نجم زحل سواد دواتش نهم چنانک
جرم سهیل ادیم قلمدان شناسمش .
خاقانی .
- سواد الوجه فی الدارین ؛ (اصطلاح صوفیه ) فناء فی اﷲ است . آنچنانکه برای شخص وجودی باقی نماند نه ظاهراً و نه باطناً نه در دنیاو نه در آخرت و آن فقر حقیقی است و در حقیقت عدم اصلی است . لهذا گفته اند: اذا تم الفقر فهو اﷲ. (از تعریفات جرجانی ).
|| خال دل و دانه ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میان دل . (مهذب الاسماء) :
ز نقش خامه ٔ آن صدر و نقش نامه ٔ او
بیاض صبح و سواد دل مراست ضیا.
خاقانی (دیوان چ ضیاءالدین سجادی ص 30).
بیمار به سواد دل اندر نیاز عشق
مجروح به قبای گل از جنبش صبا.
خاقانی .
|| خرما.(منتهی الارب ) (آنندراج ). || مسوده . (غیاث ). پیش نویس : استادم گفته سوادی کرده ام امروز بیاض کنند... گفت [ امیر ] نیک آمد. (تاریخ بیهقی ). || کتابت . نوشته :
منم که گاه کتابت سواد شعر مرا
فلک سزد که شود دفتر و ملک ورّاق .
خاقانی .
من آن شب نشسته سوادی بچنگ
سیه ترز سودای آن شب برنگ .
نظامی .
ملوک روی زمین بر سواد منشورت
نهاده سر چو قلم بر بیاض بغدادی .
مولوی .
تا بود نسخه ٔ عطری دل سودازده را
از خط غالیه سای توسوادی طلبیم .
حافظ.
|| نسخه ٔ دوم و جز آن از کتابی یا نوشته . (یادداشت بخط مؤلف ). رونوشت . (فرهنگستان ). || دهات شهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حوالی شهر و نواحی . (غیاث ). گرداگرد شهر. (مهذب الاسماء). سورستان . (مفاتیح العلوم ) : و اندر وی [ اندر خوزستان ] رودهای عظیم و آبهای روان است و سوادهای خرم . (حدود العالم ). و اندر وی [ اندر جزیره ]کوه است و شهرها بسیار و سوادهای خرم و باغها و بوستانها. (حدود العالم ). ایذه شهری است [ بخوزستان ] با سوادهای بسیار و خرم و آبادان . (حدود العالم ). عسکر مکرم ، شهری است با سواد بسیار خرم و آبادان و بانعمت . (حدود العالم ). و بست و سواد آن صالح بن نصر را صافی شد. (تاریخ سیستان ). و در سواد هری صدوبیست لون انگور یافته شود هر یک از دیگری لطیف تر. (چهارمقاله ٔنظامی عروضی ).
دردا که تا سواد خراسان خراب گشت
دلهاخراب زلزله ٔ درد کرده اند.
خاقانی .
دوران آفت است چه جویی سواد دهر
ایام صرصر است چه سازی سرای خاک .
خاقانی .
خاقانیا بسوک خراسان سیاه پوش
کاصحاب فتنه گرد سوادش سپاه برد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 871).
چون به نزدیک آن ولایت رسید و سواد او بدید روی بشهری نهاد که فاتحه ٔبلاد و فهرست سواد بود. (سندبادنامه ص 300).
دهی بیند آراسته چون بهشت
سوادش پر از سبزه و آب و کشت .
نظامی .
سکندر چو دید آن سواد بهی
ز سودای هندوستان شد تهی .
نظامی .
چون سواد آن بخارا را بدید
وز سواد غم بیاضی شد پدید.
مولوی .
غریب آمدم در سواد حبش
دل از دهر فارغ سر از عیش خوش .
سعدی .
بیت المقدس اساس سوادش و بیت المعمور نمونه ٔ نهادش . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). || کشور. مملکت :
ز یونان بدیگر سواد اوفتاد
حدیث سکندر بدو کرد یاد.
نظامی .
- بهشتی سواد ؛ مقصود کشور تبت است :
عجب ماند شه زآن بهشتی سواد
که چون آورد خنده ٔ بی مراد.
؟
- مشکین سواد ؛ مقصود هندوستان است :
نبشت آن سخنها که بودش مراد
ز پیروزی مرز مشکین سواد.
نظامی .
|| متاع و اسباب . (آنندراج ). || عبارت از ملکه ٔ خواندن و نقل کتاب و مانند آن . (آنندراج ). ملکه وذهن . (غیاث ). || عدد بسیار. (منتهی الارب ). عدد کثیر. (دهار). || جماعت و عامه ٔ مردم . (منتهی الارب ). || نما: بالای این درگاه چهار طبقه پنجره است که از برای زینت جلو عمارت بنا شده و به اصطلاح بناهای این عصر آنها را سواد می نامند. (مرآت البلدان ناصری در شرح ایوان مداین ، یادداشت بخط مؤلف ). || صورت که بخواب بینند. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مؤلف ).
... ادامه
924 | 0
مترادف: ملايي، توانايي خواندن ونوشتن، رونوشت، كپي، پيش نوشته، پيش نويس، مسوده، نسخه، نسخه اصل ، تاريكي ، سياهه، معلومات ، جماعت، جمعيت ، سياهي ، شهربزرگ ، شبح
متضاد: پاكنويس عين 1- تاريكي 2- سياهه، معلومات 3- جماعت، جمعيت 4- سياهي 5- شهربزرگ 6- شبح
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسوِدَة، جمع‌الجمع: اَساوِد]
مختصات: (سَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: savAd
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 71
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
literacy | ability to read and write
ترکی
okuryazarlık
فرانسوی
l'alphabétisation
آلمانی
alphabetisierung
اسپانیایی
literatura
ایتالیایی
alfabetizzazione
عربی
معرفة القراءة والكتابة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «سواد» در زبان فارسی به معنای دانش، خرد، یا آگاهی است و به طور خاص به توانایی خواندن و نوشتن اشاره دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. استفاده صحیح از کلمه:

    • «سواد» به عنوان اسم، در جملات به صورت یک اسم عام استفاده می‌شود. به عنوان مثال: "او سواد کافی برای تدریس دارد."
  2. ترکیب‌ها و عبارات:

    • کلمه «سواد» می‌تواند در ترکیب با دیگر کلمات قرار گیرد. مثلاً:
      • سواد خواندن و نوشتن
      • سواد علمی
      • سواد رسانه‌ای
  3. مفاهیم مرتبط:

    • در متن‌های مختلف ممکن است کلمه «سواد» با مفاهیم دیگری مانند «آگاهی»، «اطلاعات»، «دانش» و... ترکیب شود که باید توجه داشت هر یک از این مفاهیم بار معنایی خاص خود را دارند.
  4. نحوه‌ی صرف و اشتقاق:

    • از کلمه «سواد» می‌توان واژه‌های جدیدی ساخت، مانند:
      • بی‌سواد (به معنی lacking literacy)
      • سوادآموزی (فرایند یاد گرفتن سواد)
      • سوادمحوری (تمرکز بر سواد)
  5. اجتناب از تکرار:

    • در نوشتار، باید از تکرار بی‌مورد کلمه «سواد» اجتناب کرد و به جایش از مترادف‌های مناسب یا ترکیبات دیگر استفاده نمود.
  6. نکات نگارشی:
    • در جملات، دقت کنید که در ضمن استفاده از این کلمه، گرامر و ساختار جملات نیز صحیح باشد. به‌طور مثال: "افزایش سواد جامعه، به توسعه پایدار کشور کمک می‌کند."

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه «سواد» به طور مؤثر و صحیح در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از کلمه "سواد" در جمله آورده شده است:

  1. سواد خواندن و نوشتن یکی از الزامات اساسی برای پیشرفت در جامعه است.
  2. اگر کسی سواد کافی داشته باشد، می‌تواند به راحتی از منابع اطلاعاتی استفاده کند.
  3. به عقیده معلمان، افزایش سواد علمی دانش‌آموزان بسیار ضروری است.
  4. او با تلاش فراوان موفق شد سواد خود را در زمینه‌های مختلف بالا ببرد.
  5. برای موفقیت در زندگی، داشتن سواد اجتماعی نیز ضروری است.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری