جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

šoh
may  |

شه

معنی: شه . [ ش َه ْ ] (اِ) مخفف شاه . پادشاه . سلطان :
شفیع باش بر شه مرا بدین زلت
چو مصطفی بر دادار بَرْرَوِشْنان را.
دقیقی .
ستم باد بر جان او ماه و سال
که شد بر تن و جان شه بدسگال .
فردوسی .
سلیسون شه فرخ اخترش بود
فلقراط شه را برادرش بود.
عنصری .
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.
عنصری .
گوید که مرا این می مشکین نگوارد
الا که خورم یاد شه عادل و مختار.
منوچهری .
شه آن به که باشد بزرگ از گهر
خرد دارد و داد و فرهنگ و فر.
اسدی .
شه از داد و بخشش بود نیک بخت
کز او بخشش و داد نیکوست تخت .
اسدی .
چنین داد پاسخ که شه را نخست
خرد باید و رای و دین درست .
اسدی .
شه چو عادل بود ز قحط منال
عدل سلطان به از فراخی سال .
سنایی .
شه چو غواص و ملک چون دریاست
خفتنش در میان آب خطاست .
سنایی .
شه چو برداردت فکنده ش باش
چون تو را خواجه کرد بنده ش باش .
سنایی .
شه مست و جهان خراب و دشمن پس و پیش
پیداست کز این میان چه خواهد برخاست .
نورالدین منشی .
هر کجا زنبورخانه ٔ عاشقی است
جای چون شه در میان خواهم گزید.
خاقانی .
شه مشرق که مغرب را پناه است
قزل شه کافسرش بالای ماه است .
نظامی .
از شهی کو سیاست انگیزد
دشمن و دیو هر دو بگریزد.
نظامی .
شبان چون به شه نیکخواهی رساند
مدارای شاهش به شاهی رساند.
نظامی .
شه یکی جان است ولشکر پر از او
روح چون آب است و این اجسام جو.
مولوی .
که رعیت دین شه دارند و بس
این چنین فرمود سلطان عبس .
مولوی .
هرکه را در دست تیر شه بود
راه یابد تا به منزل می رود.
مولوی .
رجوع به شاه شود.
- شه حجله ؛ مخفف شاه حجله . کنایه از آفتاب است . و رجوع به ترکیبات شاه شود.
|| داماد :
به چه ماند به عروسی عالم
که سبکروح و گران کابین است
شه او زیبد منصور سعید
زانکه او خسرو و او شیرین است .
ابوالفرج رونی .
این کعبه شاه اعظم و ایثار قدرتش
بر نوعروس فتح شه کامکار کرد.
خاقانی .
و رجوع به شاه شود. || (ص ) سیر، مقابل گرسنه . || (اِ) منع، در برابر رخصت و رضا. (برهان ) (جهانگیری ). || هر چیز که در بزرگی و خوبی بحسب صورت و سیرت از امثال خود بزرگتر و ممتاز باشد همچو شهسوار و شهباز و شهپر. (از برهان ) (از انجمن آرا). شاه . رجوع به شاه وترکیبات آن در این معنی شود. || (صوت ) کشت کردن شاه شطرنج باشد یعنی مهره ای را در جائی بگذارند که شاه حریف لاعلاج از جای خود برخیزد یا علاج برخاستن کند. (برهان ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا) :
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتافت
گفت شه شه وآن شه کبرآورش
یک یک آن شطرنج میزد بر سرش .
مولوی .
باخت دست دیگر و شه مات شد
وقت شه شه گفتن میقات شد.
مولوی .
... ادامه
738 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (شبه جمله) [قدیمی]
مختصات: (شُ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: Sah
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 305
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
may
ترکی
şşş
فرانسوی
chut
آلمانی
pssst
اسپانیایی
shh
ایتالیایی
shh
عربی
قد | ربما , يمكن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "شه" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. برای بررسی قواعد نگارشی و نحوی این کلمه، موارد متعددی را می‌توان در نظر گرفت:

  1. معنا: "شه" به معنای "شهر" و "پادشاه" است و به طور کلی به عنوان یک واژه‌ی کلیدی در شعر و ادبیات فارسی استفاده می‌شود.

  2. استفاده در جمله:

    • به عنوان اسم: "شه در حال ترقی است."
    • در ترکیب با واژه‌های دیگر: "شه‌ی بزرگ"، "شه‌نشین".
  3. قواعد صرف و نحو:

    • "شه" به صورت منفرد و بدون هیچ پسوندی به کار می‌رود.
    • در ترکیبات مختلف ممکن است به صورت جمع یا مؤنث/مذکر درآید.
  4. نکات نگارشی:

    • به کارگیری واژه "شه" باید در بافت مناسب باشد و از نظر تاریخی یا ادبی به درستی استفاده شود.
    • در نوشته‌های ادبی، ممکن است از "شه" برای زیبایی و قافیه استفاده شود.
  5. قرارگیری در متون:
    • "شه" می‌تواند در اشعار، نثرهای کلاسیک و متون مذهبی یا تاریخی به کار رود.

به طور کلی، به هنگام استفاده از کلمه "شه"، توجه به بافت و معنا و همچنین قواعد نگارشی مهم است تا از استفاده نادرست این واژه در جملات جلوگیری شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شه" در جملات آورده شده است:

  1. شه در لغت به معنای «شهر» است.

    • "من در شهری بزرگ به نام تهران زندگی می‌کنم."
  2. شه به عنوان یک واژه محاوره‌ای به معنای «فردی» که دارای ویژگی‌های خاصی است.

    • "او واقعاً یک شه باهوش و خلاق است."
  3. شه به معنای "روح" یا "جان" در برخی از متون ادبی.

    • "وجود او مانند یک شه زنده در دل طبیعت بود."
  4. شه به عنوان بخشی از نام مکان‌ها یا شخصیت‌ها.
    • "امروز به بازدید از شه تاریخی اصفهان خواهیم رفت."

اگر نیاز به مثال‌های بیشتری دارید یا به موضوع خاصی اشاره می‌کنید، لطفا بفرمایید!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری