جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: صنم . [ ص َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 9 هزارگزی جنوب باختری شاهی در دامنه واقع است . هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریایی است . 550 تن سکنه دارد. محصول آن برنج ، پنبه ، غلات ، صیفی ، مرکبات و مختصر ابریشم درآنجا بعمل می آید. شغل اهالی زراعت ، تهیه ٔ زغال و گاوداری است . صنایع دستی آنان بافتن پارچه های پشمی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). 1- الهه، بت، شمن
2- دلبر، نگار fetish, ephod, idol صنم، معبود، الفتش صنم لجلب الأمان İdol idole idol Ídolo idolo طلسم، بت یا تصویر، جامه رسمی مخصوص کاهنان یهود، معبود، خدای دروغی، لافزن، دغل باز
کلمه "صنم" در زبان فارسی به معنای معشوق، محبوب و یا نماد زیبایی است و در ادبیات و شعر فارسی به وفور استفاده میشود. قواعد نگارشی و زبانی مربوط به این کلمه به شرح زیر است:
نقطه گذاری: کلمه "صنم" به تنهایی نیازی به علامت نگارشی خاصی ندارد، مگر در جملات.
تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "sa-nam" است.
جمع: جمع کلمه "صنم" به صورت "صنمها" است.
کاربرد: کلمه "صنم" معمولاً در شعرها و نثرهای ادبی برای توصیف معشوق یا زیبایی به کار میرود.
استفاده در جملات: زمانی که از این کلمه در جملات استفاده میکنیم، باید به ساختار جمله نیز توجه کنیم. مثلاً:
"دل من همیشه به یاد صنم است."
"صنمهای این دیار در زیبایی بینظیرند."
ترکیب با افعال: "صنم" معمولاً با افعالی مانند "داشتن"، "به یاد آوردن" و "عاشق بودن" به کار میرود.
اگر سوال خاص دیگری در مورد کاربرد یا نگارش این کلمه دارید، خوشحال میشوم که پاسخگو باشم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صنم همیشه با لبخند زیبایش همه را به سوی خود جذب میکند.
در دل شب، یاد صنم مثل ستارهای درخشان در ذهنم میدرخشد.
دوست دارم هر روز با صنم صحبت کنم و از تجربیاتش بهرهمند شوم.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: طلسم، بت یا تصویر، جامه رسمی مخصوص کاهنان یهود، معبود، خدای دروغی، لافزن، دغل باز