طاهر
licenseمعنی کلمه طاهر
معنی واژه طاهر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پاك، پاكيزه، تميز، طيب، منقح، مهذب، نظيف 2- پاكدامن | ||
متضاد | پلشت، پليد، ناپاك، نجس 1- بي گناه، معصوم | ||
انگلیسی | clean, undefiled, chaste, clear, taher | ||
عربی | نظيف، طاهر، قشيب، خال من الأوساخ، خال من العوائق، محب للنظافة، طاهر من وجهة النظر الدينية، نظف، مسح، نظف كليا، سلبه ماله، استهلك، استنفد، رتب، على نحو نظيف، ينظف | ||
ترکی | tahir | ||
فرانسوی | tahir | ||
آلمانی | tahir | ||
اسپانیایی | tahir | ||
ایتالیایی | tahir | ||
مرتبط | تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، صاف، پاکدامن، عفیف، پرهیزکار، خالص ومهذب، واضح، شفاف، معلوم، صریح | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "طاهر" در زبان فارسی به معنای پاک و خالص است. برای نوشتن و استفاده از این کلمه در متون فارسی، قواعد زیر را مد نظر قرار دهید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "طاهر" به درستی و به طور مؤثر در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | طاهر | ||
معادل ابجد | 215 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tāher | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (هِ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | tAher | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی طاهر | ||
پخش صوت |
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالمطلب . فرزند رسول خدای صلی اﷲ علیه وآله و سلم . از بطن خدیجه بنت خویلد. این فرزند قبل از بعثت پیمبر وفات یافت . «مؤلف الاصابه » آورده است : «الطاهر» بن سیدالخلق محمدبن عبداﷲبن عبدالمطلب بن هاشم ، صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، مادر وی خدیجه دختر خویلد است ، زبیربن بکار، در ترجمه ٔ خدیجه از کتاب نسب ، گوید: خبر داد مرا پسر عمم مصعب که گفت خدیجه از پیغمبر دو پسر آورد قاسم ، و طاهر، که طاهر را «طیب » نیز میخواندند. و او بعد از بعثت بدنیا آمد و در کودکی بمرد، و نام او عبداﷲ بود. آنگاه نام چهار دخترخدیجه را یاد کرده است ، همچنین یزیدبن عیاض بروایت از زهری بر قاسم و عبداﷲ اقتصار نموده . این حدیث را زبیربن بکار، از محمد، و او از محمدبن حسن ، و او از محمدبن فلیح ، از وی روایت کرده . زبیر گوید: خبر داد مرا ابراهیم بن حمزة و گفت : خدیجه ، قاسم و طاهر را بزاد. و میگویند: عبداﷲ، و طیب را، آنگاه دختران از بطن خدیجه را ذکر کرده است . و از طریق ابن لهیعة از ابی الاسود (یتیم عروة) روایت کرده که خدیجه قاسم ، طیب ، طاهر، و عبداﷲ را از ذکور آورد، پس از آن نام دختران خدیجه را بیاورده است . و از طریق ابی حمزة، از ابی بکربن عثمان و جز او، روایت کند که خدیجه چهار پسر زائید، و نام هر یک را ذکر کرده است ، و چهار دختر نیز آورد، که اسامی آنها را نیز بیان کرده است ، آنگاه گفته است اما اولاد ذکور خدیجه ، تمامی در مکه بمردند، ولی دختران بشوی رفتند و فرزندان آوردند، و نیز گفت : خبر داد مرا محمدبن فضالة که گفت خدیجه برای پیغمبر، سه پسر آورده قاسم ، طاهر، و عبداﷲ. و نیز گفت خبر داد مرا علی بن صالح از جدم عبداﷲبن مصعب که صفیه مادر زبیر، کنیه ٔ ابوطاهر به زبیر داد، بنام برادرزاده طاهر. چه زبیر برادر خدیجه پسر خود را بدان کنیه مکنی ساخته بود و پسر زبیر از زیرکترین جوانان مکه بشمار میرفت ، و پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، پسر خویش را به اسم پسر زبیر طاهر نام نهاد. در موفقیات نیز همین روایت راآورده ، از محمدبن فضالة، و نیز در موفقیات ذکر کرده که طاهربن الزبیر، در شعب بدنیا آمد و پیغمبر نیز نام پسر خود را بنام او طاهر نهاد. (الاصابةج 3 بخش 1 ص 298). حمداﷲ مستوفی آرد: و خدیجه ... ازپیغمبر(ص ) سه پسر آورد قاسم و طاهر و طیب و هو عبداﷲ پیش از وحی قاسم و طاهر متولد شدند. (تاریخ گزیده ص 157) و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 429 شود. کلمه "طاهر" در زبان فارسی به معنای پاک و خالص است. برای نوشتن و استفاده از این کلمه در متون فارسی، قواعد زیر را مد نظر قرار دهید: نوشتن صحیح: کلمه "طاهر" باید با املای درست نوشته شود و از اشتباهات املایی پرهیز گردد. استفاده در جملات: میتوانید این کلمه را به عنوان صفت در جملات به کار ببرید. مثلاً: "او یک انسان طاهر و بااخلاق است." نقاطگذاری: اگر "طاهر" در متن دارای توضیحات اضافی باشد، باید درست از ویرگول و دیگر علائم نگارشی استفاده شود. مانند: "او را طاهر، انسانی نیکوکار و بااخلاق میدانم." نقش کلمه: "طاهر" معمولاً به عنوان صفت استفاده میشود، اما میتواند به عنوان اسم نیز به کار رود. ترکیب با دیگر کلمات: این کلمه میتواند با سایر کلمات ترکیب شود؛ مثلاً "طاهری" به عنوان نام خانوادگی. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "طاهر" به درستی و به طور مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.
1- پاك، پاكيزه، تميز، طيب، منقح، مهذب، نظيف
2- پاكدامن
پلشت، پليد، ناپاك، نجس
1- بي گناه، معصوم
clean, undefiled, chaste, clear, taher
نظيف، طاهر، قشيب، خال من الأوساخ، خال من العوائق، محب للنظافة، طاهر من وجهة النظر الدينية، نظف، مسح، نظف كليا، سلبه ماله، استهلك، استنفد، رتب، على نحو نظيف، ينظف
tahir
tahir
tahir
tahir
tahir
تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، صاف، پاکدامن، عفیف، پرهیزکار، خالص ومهذب، واضح، شفاف، معلوم، صریح