جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عتاب . [ ع ِ ] (ع مص ) خشم گرفتن . || خشم گرفتن همدیگر را. || ناز کردن . || خشمگینی پیدانمودن . || یاد کردن خشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ملامت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : با بخت در عتابم و با روزگار هم وز یار در حجابم و از غمگسار هم . خاقانی . عتاب از حد گذشته جنگ باشد زمین چون سخت گردد سنگ باشد. نظامی . هر آینه در معرض خطاب آیند و در محل عتاب . (گلستان ). - عتاب کردن ؛ سرزنش کردن . ملامت کردن : کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی بنقد اگر بکشد عاشق این سخن بکشد. سعدی . 1- پرخاش، سرزنش، شماتت، ملامت، نقمت
2- خشم، خطاب، غضب، قهر، مخالفت، معاتبه
3- ناز blame,expostulation,reproof,chiding لوم suçlamak blâmer beschuldigen culpa colpa