جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عذاب . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد. (از اقرب الموارد). ج ، اَعذبة. || نکال . (قطرالمحیط). || هر چه به نفس رسد از الم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکنجه . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). کل عذاب فی القرآن فهو التعذیب ؛ ألا و لیشهد عذابها طائفة. فان المراد الضرب . (اقرب الموارد). سیاست و عقوبت . (ناظم الاطباء). تنبیه و زدن تازیانه .(ناظم الاطباء). || جفا و بلا : خود نبینی مگر عذاب وعنا چون نمایی مرا عنا و عذاب . ناصرخسرو (دیوان ، چ تقوی ص 35). و بباید دانست که اطراف عالم پر بلا و عذاب است . (کلیله و دمنه ). و اگر کسی را گویند صد سال دایم در عذاب روزگار باید گذاشت . (کلیله و دمنه ). یا دینداری بودکه از عذاب بترسد یا کریمی که از عار اندیشد. (کلیله و دمنه ). اینکه می بینم به بیداری است یا رب یا بخواب خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب . انوری . ای مالک سعیر برین راندگان خلد زحمت مکن که زحمت من بس عذابشان . خاقانی . هر که جز آن خشت نقابش نبود گرچه گنه داشت عذابش نبود. نظامی . گر هزاران سال باشی در عذاب میتوان گفتن که بس آسان بود. عطار. اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب هزار مؤمن مخلص درافکنی به عذاب . سعدی . - به عذاب آوردن ؛ به تنگ آوردن . به ستوه آوردن . - عذاب ابد ؛ عذاب همیشگی و دائمی : از خطر آتش و عذاب ابد دین و خرد کرد، در حصار مرا. ناصرخسرو. - عذاب النار ؛ عذاب نار. آتش جهنم . شکنجه ٔ جهنم : زینهار از قرین بد زنهار و قنا ربناعذاب النار. سعدی . - عذاب الیم ؛ رنج وشکنجه ٔ سخت : خسته از محنت و بلای حجاز. رسته از دوزخ و عذاب الیم . ناصرخسرو. مگر کرده بودم گناهی عظیم که بردم در آن شب عذابی الیم . سعدی (بوستان ). - عذاب بردن ؛ رنج بردن . سختی کشیدن : تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب . رودکی . - عذاب دادن ؛ اذیت کردن . شکنجه دادن : بار در افکن که عذابت دهد نان ندهد تا که به آبت دهد. نظامی . - عذاب سقر ؛ عذاب جهنم . عذاب آخرت : زین پس تو و ترحم روحانیان خلد خاقانیا عذاب سقر کزتو باز ماند. - عذاب کده ؛ محل شکنجه ؛ محل اجرای حدود و تعزیرات : مثل است این که در عذاب کده حدزده به بود که بیم زده . سنائی . - || کنایه از دنیاست که حضرت امیر فرمودند : الدنیا بالبلاء محفوفة. - عذاب کردن ؛ شکنجه دادن : چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست . ناصرخسرو. گر جمله را عذاب کنی ، ور عطا دهی کس را مجال این نه که این چون و آن چرا. سعدی . نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری تو به دست خویشتن کن اگرم کنی عذابی . سعدی . - عذاب کشیدن ؛ شکنجه کشیدن . دشواری کشیدن . - عذاب نمودن ؛ شکنجه دادن : خودنبینی مگر عذاب و عنا چون نمایی مرا عنا و عذاب . ناصرخسرو. آزار، اذيت، تعب، رنج، زجر، زحمت، ستوهي، سختي، شدت، شكنجه، صدمه، عقوبت، عنا، محنت، محنت، وبال torment, suffering, agony, torture, anguish, tribulation, inquisition, rack, excruciation, doom عذاب، تعذيب، تعذب، عذب، عاش في عذاب، أقلق، ضايق، أزعج، ناوش، شوه kıyamet perte untergang condenar destino شکنجه، ازار، غرامت، مصیبت، درد، تقلا، سکرات مرگ، جان کندن، غم و اندوه، اضطراب، جفا، سینه سوزی، اختلال، ازمایش سخت، استنطاق، جستجو، تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا، قفسه، چنگک جا لباسی، طاقچه، بار بند، جا کلاهی
عذاب|تعذيب , تعذب , عذب , عاش في عذاب , أقلق , ضايق , أزعج , ناوش , شوه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "عذاب" در زبان فارسی به معنای رنج، درد یا شکنجه است. این کلمه واژهای عربی است که به زبان فارسی وارد شده و از آن استفادههای مختلفی میشود. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و کاربردهای این کلمه میپردازیم:
نحوه نوشتار:
"عذاب" همیشه به صورت "عذاب" نوشته میشود و نیازی به استفاده از حرف اضافه یا علامت خاصی ندارد.
جنس واژه:
"عذاب" یک اسم است که در فارسی به عنوان اسم نکره (غیر خاص) و اسم معرفه (خاص) استفاده میشود.
جمعسازی:
جمع کلمه "عذاب" به صورت "عذابات" شکل میگیرد. به طور مثال: «عذابات دنیا» یا «عذابات آخرت».
کاربرد در جملات:
"عذاب" میتواند به صورت مستقل یا به عنوان مفعول به کار رود. به عنوان مثال:
«او در عذاب بود.»
«چرا به او عذاب میدهی؟»
استفاده از عبارات مرتبط:
عذاب میتواند در عبارات و اصطلاحات مختلف به کار رود، نظیر "عذاب وجدان" یا "عذاب الهی".
نکات نگارشی:
در نوشتههای رسمی، بهتر است از معانی و کاربردهای واضح و روشن این کلمه استفاده شود تا از ابهام جلوگیری گردد.
با توجه به این نکات، میتوانید از کلمه "عذاب" به درستی و به شیوهای مناسب در متون خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به خاطر تصمیمات نادرستش، روزها و شبها در عذاب به سر میبرد.
عذاب وجدان از اینکه نتوانسته بود به دوستش کمک کند، او را رنج میداد.
در تاریکی شب، صدای عذابهای دلیران در میدان جنگ به گوش میرسید.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: شکنجه، ازار، غرامت، مصیبت، درد، تقلا، سکرات مرگ، جان کندن، غم و اندوه، اضطراب، جفا، سینه سوزی، اختلال، ازمایش سخت، استنطاق، جستجو، تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا، قفسه، چنگک جا لباسی، طاقچه، بار بند، جا کلاهی