جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: عروة. [ ع ُرْ وَ ] (ع اِ) گوشه و جای گرفت دلو و کوزه . (منتهی الارب ). گوشه و گوشواره و دسته . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). عروة از دلو و کوزه ، دسته و مقبض آنهاست یعنی گوش و اذن آنها. (از اقرب الموارد). گوشه ٔ هر چیز و دسته ٔ هر چیز و دسته ٔ کوزه و آفتابه و هر چیز که مثل آن باشد که به دست میتوان گرفت . و کسانی که به معنی رسن گویند در هیچ کتاب دیده نشده ، ظاهراً خطاست . (غیاث اللغات ). دسته ٔ ابریق . (فرهنگ فارسی معین ). || هر گونه حلقه که به دست گرفته شود، چنانکه گویند: و ذلک أوثق عری الایمان ؛ یعنی آن محکم ترین دست آویزهای ایمان است . (از اقرب الموارد). دستاویز و مستمسک . (فرهنگ فارسی معین ) : چون رایات عالیه سایه بر آن دیار افکند اکثر ایشان به عروه ٔ دولت تمسک نمایند. (جهانگشای جوینی ). || آنچه بدان اطمینان شود و بر آن اعتماد گردد، چنانکه گویند: الصحابة عری الاسلام یعنی صحابه مورد اعتماد و تکیه گاه در اسلام باشند. (از اقرب الموارد). || بهترین ِ مال ، مانند اسب جواد. (منتهی الارب ). مال نفیس چون اسب نجیب و کریم . (از اقرب الموارد). || عروةالثوب ؛ تکمه ٔ جامه که اخت زره است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکمه ٔ جامه که مقابل مادگی باشد. (ناظم الاطباء). تکمه جای پیراهن . جایی که تکمه ٔ پیراهن در آن وارد شود. || گوشت نمایان زیر تندی شرمگاه زن ، که باریک گردیده به چپ و راست چسبد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). گوشت نمایان در تندی میان فرج که باریک گردیده به چپ و راست می چسبد. (ناظم الاطباء). || گروه مردم . || درختستان بزرگ ، و درختستان با خار بسیار. || گیاه شوره که شتر در تنگسال خورد. (منتهی الارب ).«حمض » که در خشک سالی آن را چرا کنند. (از اقرب الموارد). || درختان انبوه و درهم پیچیده که درزمستان شتر در آن جای گیرد و خورد از آن . (منتهی الارب ). درختان درهم پیچیده که شتران در آنجا زمستان کنند و از آن خورند. (از اقرب الموارد). || درخت ، که برگش در زمستان نیفتد. و هر گیاه که در زمستان باقی باشد. (منتهی الارب ). آنچه در زمستان برگش نریزد. (از اقرب الموارد). || گرداگرد شهر. (منتهی الارب ). حوالی بلد. (اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). hurry عجل، أسرع، تعجل، هرول، حث، عجلة، سرعة
کلمه "عروة" یک واژه عربی است که در زبان فارسی نیز به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
نوشتار صحیح: همیشه باید از نوشتار صحیح کلمه اطمینان حاصل کرد. "عروة" به صورت صحیح و با اعرابگذاری مناسب نوشته شود.
جنس کلمه: "عروة" اسم مؤنث است و به معنای "دسته" یا "چنگک" به کار میرود و در برخی متون دینی به مفاهیم خاصی اشاره دارد.
تلفظ: توجه به تلفظ صحیح این کلمه در گفتار نیز مهم است. "عروة" معمولاً به صورت "عُرْوَة" تلفظ میشود.
ساختارهای زبانی: این کلمه ممکن است در جملات به عنوان اسم منصوب، مرفوع یا مجرور نیز به کار رود، بنابراین کاربرد آن در جمله باید با توجه به موقعیت نحوی مشخص شود.
استفاده در متون دینی: در متون اسلامی و به ویژه در علم فقه، این کلمه ممکن است معانی خاصی داشته باشد و به تفاسیر و مفاهیم خاصی اشاره کند.
نویسندگی: در نوشتارهایی که به موضوعات علمی یا ادبی مربوط میشوند، در صورت استفاده از کلمه "عروة"، بهتر است توضیحاتی دربارهٔ معنای آن و سیاق استفادهاش ارائه شود.
با رعایت این نکات میتوانید کلمه "عروة" را به درستی در متون خود به کار ببرید.