جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'o(e)syān
rebellion  |

عصیان

معنی: عصیان . [ ع ِص ْ ] (ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن . خلاف طاعت . (منتهی الارب ). خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری . (از اقرب الموارد). نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نافرمان برداری کردن و بی فرمانی . (دهار). نافرمانی و نافرمانبرداری . (المصادر زوزنی ). نافرمانی . (مهذب الاسماء). ترک انقیاد. (تعریفات جرجانی ). در اصل لغت معنی آن سخت شدن است ، پس گناه را عصیان از آن نام کردند که آدمی از گناه سخت دل میشود، و نافرمانی کردن . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). سرکشی . سر کشیدن :
دلت همانا زنگار معصیت دارد
به آب توبه ٔ خالص بشویش از عصیان .
خسروانی .
چون در او عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خار.
فرخی .
وقت نماز خطبه بر رسم رفته کردند و هیچ چیز اظهار نکردند که به عصیان ماند. (تاریخ بیهقی ص 328). سپاه سالار گفت او را چه زهره ٔ عصیان ؟ (تاریخ بیهقی ص 411). هارون پسر خوارزمشاه آلتونتاش عصیان خود را آشکار کرد. (تاریخ بیهقی ص 403). برادر شهرک را به شاپور بردند و عصیان آغازیدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 116). هوای عصیان بر سر او بادخان ساخت . (کلیله و دمنه ).
که خواند تخته ٔ عصیان تو که درنفتاد
ز تخت پنجه پایه به چاه پنجه باز.
سوزنی .
این دو صادق ، خرد و رای که میزان دلند
بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند.
خاقانی .
ابوعلی بن سیمجور چون عصیان بر ملک نوح آغاز کرد خواست تا ناحیت غرشستان را به تدبیرخویش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 338). و رای تقاعدو تکاسل پیش گرفت تا عصیان او ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 341). اندیشید که عصیان بر ولی نعمت خویش عاقبتی وخیم دارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39). || گناه . ذنب . اثم . بزه . جرم . جناح . مأثم . خطا. معصیت . گناه را عصیان از آن نام کردند که آدمی از گناه سخت دل می شود، چه اصل معنای عصیان سخت شدن است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). سرکشی کردن در اوامرالهی : و کره اًلیکم الکفر و الفسوق و العصیان (قرآن 7/49)؛ و کفر و فسق و عصیان را بر شما ناپسند گردانید.
مبتلای درد عصیانی به طاعت بازگرد
درد عصیان را جز از طاعت نیابد کس دوا.
ناصرخسرو.
تو را نفس کلی چو بشناسی او را
نگه دارد از جهل و عصیان و نسیان .
ناصرخسرو.
طاعت و علم راه جنت اوست
جهل و عصیانْت رهبر ناراست .
ناصرخسرو.
از معرض عصیان و موقف کفران تجافی جست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 343). مادح وی اجتناب از هوی و عصیان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 447).
بوقبیس آرامگاه انبیا بوده مقیم
باز عضبان گاه اهل بغی و عصیان آمده .
خاقانی .
نزد یزدان دین و احسان نیست خرد
وای ِ آنکو مرد و عصیانش نمرد.
مولوی .
به عصیان در رزق بر کس نبست .
(گلستان ).
چون قوت احصانش نباشد به عصیان مبتلی گردد. (گلستان ).
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیشرو.
سعدی .
... ادامه
2990 | 0
مترادف: تمرد، خودسري، سرپيچي، سركشي، شورش، طغيان، گردنكشي، مخالفت، مخالفت، نافرماني، ياغيگري
متضاد: اطاعت، طاعت، فرمانبرداري
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی: عِصیان]
مختصات: (عِ صْ) [ ع . ] (اِمص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'osyAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 221
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
rebellion | sin , transgression , mutiny , relatives
ترکی
İsyan
فرانسوی
rébellion
آلمانی
rebellion
اسپانیایی
rebelión
ایتالیایی
ribellione
عربی
تمرد | ثورة , عصيان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "عصیان" در زبان فارسی به معنای نافرمانی، سرپیچی یا مخالفت با قوانین، دستورات و همچنین انضباط اجتماعی می‌باشد. در اینجا به چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنا و مفهوم: عصیان به طور کلی به معنای نادیده گرفتن قوانین یا اصولی است که معمولاً مورد پذیرش جامعه یا یک گروه خاص است. این کلمه بیشتر در زمینه‌های اجتماعی، اخلاقی یا مذهبی به کار می‌رود.

  2. گستره استفاده: "عصیان" معمولاً در متون ادبی، مذهبی و اجتماعی و همچنین در بحث‌های فلسفی به کار می‌رود. می‌توان از آن در زمینه‌های مختلفی مانند شعر، داستان، نقد اجتماعی و غیره استفاده کرد.

  3. قضاوت‌های نگارشی:

    • در جملات رسمی و غیررسمی می‌توان "عصیان" را به صورت صحیح استفاده کرد. مثلاً: "عصیان جوانان نشانه عدم رضایت از وضعیت موجود است."
    • در نوشتار دینی یا اخلاقی، ممکن است به این نکته اشاره شود که "عصیان" نتیجه عدم اطاعت از دستورات دینی یا اخلاقی است.
  4. ترکیب‌های رایج:

    • "عصیان علیه" (عصیان علیه نظم اجتماعی)
    • "عصیان و نافرمانی"
    • "عصیان مدام"
  5. نکات نگارشی:
    • استفاده از جملات پیچیده و بلند برای توضیح مفهوم "عصیان" می‌تواند باعث ایجاد ابهام شود. بهتر است جملات ساده و روشن باشد.
    • رعایت نشانه‌گذاری صحیح در نوشته‌ها به درک بهتر مفهوم "عصیان" کمک می‌کند.

با توجه به این نکات، می‌توانید از کلمه "عصیان" در متن‌های خود به صورت مؤثر بهره‌مند شوید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. عصیان جوانان علیه نابرابری‌های اجتماعی به موجی از تغییرات در جامعه منجر شد.
  2. در دل کتاب داستانی، شخصیت اصلی در مقابل نظام حاکم عصیان می‌کند و به دنبال حقیقت می‌گردد.
  3. عصیان درونی او ناشی از سال‌ها سرکوب احساسات و آرزوهایش بود.

واژگان مرتبط: طغیان، سرکشی، عناد، گناه، معصیت، خطا، حرج، عیب، تجاوز، تخلف، سر پیچی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری