جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'amu
uncle  |

عمو

معنی: عمو. [ ع َ ] (از ع ، اِ) عم عربی است که در تداول فارسی عمو گویند. برادر پدر. عم . افدر. اودر. کاکا.رجوع به عم شود. || گاه به مردم عامی یا به دوستان نزدیک خود نیز عمو خطاب کنند :
رو توکل کن تو با کسب ای عمو
جهد میکن کسب میکن موبمو.
مولوی .
- عموجان ؛ خطاب به عموی خود کنند. (از فرهنگ فارسی معین ).
- || به مردم عادی یا به دوستان نزدیک خود خطاب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
- عمونوروز ؛ نامی است که اخیراً بر پیرمردی خیالی اطلاق میشود که در ایام نوروز برای کودکان هدیه می آورد. و ظاهراً تقلیدی ازبابانوئل مسیحیان است .
- عمویادگار خوابی یا بیدار؟ ؛ با این جمله بمزاح از خواب یا بیدار بودن مخاطب سؤال کنند. (از امثال و حکم دهخدا).
... ادامه
948 | 0
مترادف: عم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مٲخوذ از عربی: عمّ]
مختصات: (عَ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'amu
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 116
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
uncle | paternal uncle
ترکی
amca
فرانسوی
oncle
آلمانی
onkel
اسپانیایی
tío
ایتالیایی
zio
عربی
عم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "عمو" در زبان فارسی به معنی برادر پدر است و برای نشانه‌گذاری نسبت خانوادگی به کار می‌رود. در نگارش فارسی، این کلمه دارای قواعد خاصی است که به شرح زیر می‌باشد:

  1. نوشتار صحیح: کلمه عمو باید به صورت صحیح و با املای درست نوشته شود. مثلاً "عمو" به‌جای "عموو" یا "عموء".

  2. حروف بزرگ و کوچک: در متن‌های رسمی، اگر "عمو" به عنوان اسم خاص استفاده شود و در ابتدای جمله قرار گیرد، باید با حرف بزرگ آغاز شود. مثلاً: "عمویم به خانه آمد."

  3. نکات توجیهی: در مکاتبات رسمی یا متون ادبی، اگر لازم باشد از عناوین یا القاب نیز استفاده کرد، می‌توان آن را همراه با اسم فرد به کار برد، مثل: "عمو حسین".

  4. مفرد و جمع: "عمو" بصورت مفرد است و برای جمع کردن آن می‌توان از "عموها" استفاده کرد. مثلاً: "عموهایم در اینجا هستند."

  5. نشانه‌گذاری: در متون غیررسمی یا محاوره‌ای، ممکن است در به کار بردن کلمه "عمو" و جملات پیرامون آن، از علامت‌های نگارشی مناسب، مانند ویرگول و نقطه، استفاده شود تا مفهوم جمله روشن‌تر بیان شود.

  6. توجه به ساختار جملات: در جملات، "عمو" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا complemento به کار برود، که باید توجه کافی به ساختار جمله و جایگاه آن در جمله شود.

برای مثال:

  • "عمو به بچه‌ها شیرینی داد." (فاعل)
  • "من عمو را دیدم." (مفعول)

از رعایت این نکات، می‌توان به بهبود نگارش و رعایت اصول دستور زبان فارسی کمک کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. عمو همیشه در روزهای تعطیل به دیدن ما می‌آید و داستان‌های جالبی از دوران جوانی‌اش تعریف می‌کند.
  2. بچه‌ها با شور و هیجان منتظر بودند تا عمو برایشان عید را جشن بگیرد و هدایایشان را بدهد.
  3. عمو به خاطر مهارتش در کشاورزی، همیشه بهترین میوه‌ها را برای ما می‌آورد و ما از طعم آن‌ها لذت می‌بریم.

واژگان مرتبط: دایی، خریدار مال دزدی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری