جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غر. [ غ ُ ] (ص ) دبه خایه . (برهان قاطع) (فرهنگ اسدی ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). خایه بزرگ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شخصی که خصیه اش بزرگ شده باشد. (برهان قاطع). مرضی است که خصیه از مقدار کلان شود، و گاهی این مرض در پوست گلو پیدا می شود. (غیاث اللغات ). بزرگ شدن خایه از باد یا پاره شدن پرده ٔزهار که لفظ دیگرش فتق است . فنج . (فرهنگ اسدی ذیل فنج ). قُنج . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). آدر. ادرّ. مأدوی . مبتلی به فتق . مفتوق . دِم ّ. مبتلی به قیلة . مبتلی بادرة : بینی و گنده دهان داری و نای خایگان غر هریکی همچون درای . (احوال و اشعار رودکی چ سعید نفیسی ص 1094). پیسی و ناسور کون و گربه پای خایه غر داری تو چون اشتر درای . رودکی (از فرهنگ اسدی ). برون شدند سحرگه ز خانه مهمانانش زهارها شده پرگوی و خایه ها شده غر. لبیبی (از فرهنگ اسدی ). || (اِ) برآمدگی در اعضاء را نیز گویند و آن مانند گلوله در گردن یاپیشانی و گرهی در زیر گلو به هم میرسد و بریدن و برآوردن آن کم خطر است و به ترکی بوقمه خوانند. (برهان قاطع). برآمدگی که در اعضا به هم رسد مثل گلو و پیشانی و آن را بوغمه گویند. (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). غده ای که بر گردن و پیشانی و حوالی آنها برآید. (فرهنگ نظام ) : ای غر پیشانیت غره ٔ ماه صفر غره به آن غر مشو دور کن این درد سر. جاهی تاشکندی (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از جهانگیری ). || باد در دهن جمع کردن را نیز گویند به جهت آنکه شخص دست بر آن زند. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ). و آن باد با صدا برآید و آن را به ترکی زنبق و زمرته خوانند. (برهان قاطع). به معنی زنبغر که باد در دهان کردن باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). زبغر و زنبغل ، و بدین معنی محل تأمل است . (فرهنگ رشیدی ). زابگر. زبگر. زابغر. (فرهنگ اسدی ذیل زابگر). || (اِ صوت ) نام آواز غوک . آواز وزغ . نفیق . || آهسته حرف زدن از سر خشم ، و با لفظ زدن (غر زدن ) یا به صورت مکرر؛ یعنی غرغر استعمال می شود و در صورت تکرار با لفظ کردن (غرغر کردن ) گفته می شود. در سنسکریت گهر به معنی آواز دادن هست . (از فرهنگ نظام ). || در تداول شیرازیان و خراسانیان ، جای تورفته ای از ظرف فلزی است به سبب خوردن به چیزی سخت . (از فرهنگ نظام ). غر شدن آفتابه و قمقمه و مانند آنها. || در تداول اهل یزد زنگوله است . (از فرهنگ نظام ). 1- غرولند، نق
2- شكسته، فرورفته
3- فتق دار، فتقي nag تذمر، ضايق، ناكد، احتج، أزعج، فرس صغيرأو ضعيف، فرس صغير، جواد ردئ dırdır etmek harceler gaul rocín fastidio
کلمه "غر" در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. در اینجا چند نکته و قاعده نگارشی در ارتباط با این کلمه آورده شده است:
معنی و کاربرد:
"غر" به معنای سخن گفتن بیهدف، بلندگوی یا افاده کردن است. بسته به سیاق جمله، معنای آن میتواند متفاوت باشد.
نحوه استفاده در جملات:
میتوان از "غر" به عنوان اسم یا فعل استفاده کرد. مثلاً:
او همیشه در جلسهها فقط غر میزند و کاری انجام نمیدهد.
به نظر میرسد که او عادت به غر زدن دارد.
نکات نگارشی:
زمانی که "غر" در وسط جمله قرار میگیرد، معمولاً نیازی به علامت نگارشی خاصی نیست، مگر اینکه ترکیب آن با کلمات دیگر نیاز به ویرگول یا سایر علایم نگارشی داشته باشد.
اگر "غر" در پایان جمله بیاید، باید به نکات عمومی نگارش و املای صحیح کلمات در جملات پایانی توجه شود. مثلاً:
او فقط غر میزند.
توجه به لهجه و گویش:
در برخی لهجهها و گویشها، کلمه "غر" ممکن است تغییر کند یا معانی متفاوتی پیدا کند. لذا شناخت مخاطب و استفاده از واژه مناسب در بافت فرهنگی و زبانی مهم است.
ترکیبات و مشتقات:
میتوان واژههای مبتنی بر "غر" مانند "غر زدن" یا "غر غر" را نیز به کار برد که هرکدام معنا و استفاده خاص خود را دارند.
در نهایت، توجه به بافت جمله و صمیمیت کلام در انتخاب درست کلمه "غر" و نحوه نگارش آن نیز مهم است.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او همیشه از شرایط موجود غر میزند و هیچ گاه تلاش نمیکند که تغییر کند.
در خانه، غر و شکایتهای پدرم باعث شده تا همه ما احساس ناراحتی کنیم.
اگر خواهان موفقیت هستید، باید به جای غر زدن، به دنبال راهحلها باشید.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر