license
98
1667
100
معنی کلمه غریب معنی واژه غریب
معنی:
غریب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن احمد. کنیه ٔ وی ابوعمار و تابعی است . رجوع به ابوعمار شود.مترادف 1- بيگانه، غريبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس
2- بيكس، فقير
3- نامحرم
4- اجنبي، خارجي
5- بديع، حيرت انگيز، شگفت، شگف تآور، عجيب، غيرعادي
6- طرفه، طريف، نو
7- دورازوطن، دورافتادهمتضاد آشنا، خويش انگلیسی strange, whimsical, poor, alien, weird, extravagant, unusual, eccentric, rare, homeless, immigrant, singular, uncommon, stranger, foreigner, traveler, homeless person, poor person, wanderer, travellerعربی غريب، أجنبي، غير معروف، غير مطلع علىترکی garipفرانسوی étrangeآلمانی seltsamاسپانیایی extrañoایتالیایی stranoمرتبط عجیب، بیگانه، غریبه، عجب، غیر عادی، بوالهوس، دهن بین، وسواسی، فقیر، ناچیز، مستمند، معدود، محتاج، خارجی، مغایر، غیر، غیره، خارق العاده، مرموز، عقبایی، گزاف، غیر معقول، گزافگر، غیرمعمول، مخالف عادت، گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام، بی خانمان، بی مسکن، دربدر، خانه بدوش، اواره، منفرد، فوق العاده، تکین، منحصر بفردی، تک، غیر متداول، اجنبی، مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، سرگردان
مترادف:
1- بيگانه، غريبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس
2- بيكس، فقير
3- نامحرم
4- اجنبي، خارجي
5- بديع، حيرت انگيز، شگفت، شگف تآور، عجيب، غيرعادي
6- طرفه، طريف، نو
7- دورازوطن، دورافتاده
متضاد:
آشنا، خويش
ترکیب:
(صفت) [عربی، جمع: غُرباء]
مختصات:
(غَ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
qarib
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
1212
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
strange | whimsical , poor , alien , weird , extravagant , unusual , eccentric , rare , homeless , immigrant , singular , uncommon , stranger , foreigner , traveler , homeless person , poor person , wanderer , traveller
عربی
غريب | أجنبي , غير معروف , غير مطلع على
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "غریب" یکی از واژههای فارسی است که معانی مختلفی دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
معانی
غریب به معنای دور بود : کسی یا چیزی که در مکانی دور از وطن یا آشنا باشد.
غریب به معنای ناآشنا : چیزی که برای فرد ناشناخته است.
غریب به معنای عجیب : چیزی که غیرمعمول و شگفتآور باشد.
نکات نگارشی
نوشتن "غریب" به تنهایی : در متنهای رسمی و غیررسمی، کلمه "غریب" باید به صورت دقیق و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
استفاده از "غریب" در جملات : این کلمه میتواند به عنوان صفت، در توصیف افراد یا اشیاء به کار رود. به عنوان مثال:
"او در این شهر غریب است."
"این واقعه بسیار غریب بود."
ترکیب با دیگر واژهها : "غریب" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود؛ مثلاً "غریبالوجود"، "غریبالمنظر" و...
عدم تکرار بیمورد : در نوشتار، از تکرار بیمورد این کلمه خودداری کنید و در صورت نیاز، از واژههای مترادف استفاده کنید.
نوشتن ویرگول و علائم نگارشی : هنگام استفاده از "غریب" در جملات، به قواعد مربوط به ویرگول و دیگر علائم نگارشی توجه کنید. به عنوان مثال:
"این کتاب، غریب و عجیب است."
مثال در جملات
"او در غربت، احساس غریب بودن میکند."
"داستان غریب و عجیب او همه را مجذوب کرد."
با رعایت این نکات میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "غریب" در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وقتی وارد آن شهر شدم، احساس کردم که غریب و تنها هستم.
داستانهای غریب و عجیب همیشه توجه من را جلب میکنند.
در آن شب بارانی، صدای آواز غریب پرندگان در دل جنگل پیچید.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: عجیب، بیگانه، غریبه، عجب، غیر عادی، بوالهوس، دهن بین، وسواسی، فقیر، ناچیز، مستمند، معدود، محتاج، خارجی، مغایر، غیر، غیره، خارق العاده، مرموز، عقبایی، گزاف، غیر معقول، گزافگر، غیرمعمول، مخالف عادت، گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام، بی خانمان، بی مسکن، دربدر، خانه بدوش، اواره، منفرد، فوق العاده، تکین، منحصر بفردی، تک، غیر متداول، اجنبی، مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، سرگردان