جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qaš
fainting  |

غش

معنی: غش . [ غ ِش ش ] (ع مص ) به غرض نصیحت نمودن و پند خالص ندادن ، یا ظاهر کردن خلاف آنچه در دل باشد. (از منتهی الارب ). اسم است از غَش ّ. (اقرب الموارد). اسم است تغشیش را. اظهار خلاف نهانی . (منتهی الارب ). عدم خیرخواهی و خبث باطن داشتن . نقیض نُصح . || خیانت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیانت کردن . (صراح ازغیاث اللغات ). || عیب و خیانت . (غیاث اللغات ). خیانت و تشویش . (لطائف از غیاث اللغات ). خیانت . (اقرب الموارد). || (اِمص ) آمیغ. (منتهی الارب ). غِل ّ . (اقرب الموارد). تقلب و تزویر . ج ، غُشوش . (دزی ج 2 ص 213). بهم آمیختگی حق و باطل . شبهه ناک بودن . خلل :
به آب علم باید شست گرد عیب و غش از دل
که چون شد عیب وغش از دل سخن بی عیب وغش آید.
ناصرخسرو.
نیاورده عامل غش اندر میان
نیندیشد از رفع دیوانیان .
سعدی (بوستان ).
اینهمه وهم تو است ای ساده دل
ورنه با تو نه غشی دارم نه غل .
مولوی (مثنوی ).
|| کینه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). کدورت وکینه . (آنندراج ). کدورت . (غیاث اللغات ). حقد (اقرب الموارد). || ترشرویی . عُبوس الوجه . (اقرب الموارد) (المنجد). || زشتی اخلاق . زشتخویی . (دزی ج 2 ص 213) . || تیرگی در هر چیزی . الکدر فی کل شی ٔ. (اقرب الموارد). || (اِ) سواد قلب . حبة القلب . (ازاقرب الموارد). || آب تیره . به فتح اول نیز گفته اند. (لطائف اللغات ). || کاری که از روی تقلب و تزویر باشد. (دزی ج ص ص 213) . || آمیزش چیز کم بها در چیزی پربها مانند زر و نقره و مشک . آمیزش آب در شراب .(از ناظم الاطباء). در تاج العروس آمده : فضة مغشوشة؛ای مخلوط بالنحاس - انتهی . درد شراب ، هرچیزی کم بها که با چیزی دیگری بیامیزد. بار. رجوع به برهان قاطع ذیل بار شود :
زین بوته ٔ پر از خبث و غش گریز از آنک
خوش نیست در بلای سرب مانده کیمیا.
سراج الدین قمری .
تو گمان کردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی .
مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر اول ص 16).
- غش و غل ؛ خیانت و تزویر و کینه . رجوع به غش و رجوع به غل شود :
قهقهه زد آن جهود سنگدل
از سر افسوس و طنزو غش و غل .
مولوی .
پس مجاهد را زمانی بسط دل
یک زمانی قبض و درد و غش و غل .
مولوی .
... ادامه
2494 | 0
مترادف: 1- اغما، بيهوشي، ريسه، صرع، ضعف، كما، مدهوشي 2- تزوير، تقلب 3- پرده پوشي 4- خيانت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: غشْی] (پزشکی)
مختصات: (غِ شّ) [ ع . ]
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qaS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1300
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
fainting | faint , swoon , fit , syncope , fall
ترکی
bayılma
فرانسوی
évanouissement
آلمانی
ohnmacht
اسپانیایی
desmayo
ایتالیایی
svenimento
عربی
إغماء | تردد , ضعف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غش" در زبان فارسی به معنای فریب دادن یا نیرنگ زدن است و همچنین به معنای ضعف و بی‌حالی نیز استفاده می‌شود. در نوشتار فارسی، استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی می‌تواند تأثیر زیادی بر کیفیت متن داشته باشد. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معنای کلمه: ابتدا باید توجه داشت که "غش" به معنای فریب دادن و نیرنگ زدن به کار می‌رود. همچنین در زبان محاوره ممکن است به حالتی از ضعف جسمی یا غش کردن نیز اشاره داشته باشد.

  2. استفاده در جملات:

    • "او به خاطر فشار زیاد در امتحان، دچار غش شد."
    • "نباید به غش کردن دیگران اعتماد کرد."
  3. نظم کلمات: هنگام استفاده از "غش" در جمله، باید توجه داشته باشید که جایگاه آن می‌تواند تأثیرگذار باشد. معمولاً در جملات خبری، "غش" به عنوان فعل یا اسم در مکان مناسب قرار می‌گیرد.

  4. نکات گرامری: این کلمه عمدتاً به عنوان فعل و اسم به کار می‌رود و می‌توان به اشتقاقات مانند "غش کردن" نیز توجه کرد.

  5. نوشتار صحیح: اطمینان حاصل کنید که کلمه به درستی نوشته شده باشد و به دنبال آن از علائم نگارشی مناسب استفاده کنید.

  6. توجه به نوع نگارش: در متون رسمی و ادبی ممکن است توجه بیشتری به رعایت قواعد املایی و نگارشی داشته باشید تا متن شما از نظر ساختاری قوی‌تر و مشهودتر باشد.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "غش" به شکل مؤثری در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او به خاطر فشار زیاد در امتحان ناگهان غش کرد و از حال رفت.
  2. در هنگام دیدن صحنه‌ی خنده‌دار، همه‌ی دوستانم از خنده غش کردند.
  3. بعد از چند ساعت تمرین مداوم، ورزشکار به حدی خسته شد که دچار غش شد.

واژگان مرتبط: بیهوشی، هیجان، تشنج، بند، حمله، سنکوپ، حذف هجا، توقف، متوقف شدن، همبرش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری