جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qol[l]
shackle  |

غل

معنی: غل . [ غ ُل ل ] (ع اِمص ) تشنگی ، یا سختی و سوزش تشنگی و سوزش شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عطش یا شدت آن یاحرارت جوف . (از اقرب الموارد). || (اِ) طوق آهنی و بند. (غیاث اللغات ) و در فارسی مخفف گویند. (از آنندراج ). بند. (مهذب الاسماء) (مقدمة الادب زمخشری ). بند گردن . بند دست . (مقدمة الارب زمخشری ). بند دست و گردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را. ج ، اَغلال . (منتهی الارب ). قلاده ای که بر گردن بندی نهند. طوقی آهنی یا دوالی است که در گردن یا دست قرار دهند. (از اقرب الموارد). هو القیدالذی یجمع الیمین و العنق . (کشف الاسرار ج 10 ص 318). زنجیر. طوق . (فرهنگ شاهنامه ٔ دکتر شفق ) :
عدو را از تو بهره غل و پاوند
ولی را از تو بهره تاج و پرگر.
دقیقی .
به پیش آوریدند آهنگران
غل و بند و زنجیرهای گران .
دقیقی .
مگر یک رمه نامداران سران
شود رسته از غل و بند گران .
فردوسی .
بسودند زنجیر و مسمار و غل
همان بند رومی به کردار پل .
فردوسی .
آن قمری فرخنده با قهقهه و خنده
اندر گلو افکنده هرفاخته ای یک غل .
منوچهری .
درساعت چون این نامه را بخوانی بوذرجمهر را با بند گران و غل به درگاه عالی فرست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 338). چون بزرجمهر را به میدان کسری رسانیدند، فرمودکه همچنان با بند و غل پیش ما آرید. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 340).
ور بگردد گردشان شیطان به مکر و غدر خویش
مکر شیطان را چو غل در گردن شیطان کنند.
ناصرخسرو.
خوی بد اندر ره آزادگی
قیددو دست و غل برگردن است .
ناصرخسرو.
و طوس را بند و غل برنهی و نزدیک ما فرستی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 44).
دلم مرغی است در غل بسته چون سنگ
چو سیم قل هواللهی مصفا.
خاقانی .
دل چه سگست تا بر او غل ز هوای او زنم
کی رسد آن خراب را قفل وفای چون توئی .
خاقانی .
دیگر اسیران را غلها بر گردن بسته به غزنین فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 406).
نباشد هیچ هشیاری در آن مست
که غل بر پای دارد جام در دست .
نظامی .
بملکی در چه باید ساختن جای
که غل بر گردن است و بند بر پای .
نظامی .
آن را که طوق مقبلی اندر ازل خدای
روزی نکرد چون نکشد غل مدبری .
سعدی .
- غل از انگشتری نشناختن ؛ کنایه از سخت خرفت و کودن بودن :
تا تو ز دینار ندانی پشیز
به نشناسی غل از انگشتری .
ناصرخسرو.
- غل جامعه ؛نوعی غل که دستها را به گردن بندد. جوهری در صحاح گوید: جامعه به معنی غل است ، زیرا دستها را به گردن جمع میکند.
|| به زن بدخو غل قمل گویند. (از منتهی الارب ).
- امثال :
غل به انگشتری چه ماند :
مرا همچو خود خر همی چون شمارد
چه ماند همی غل مر انگشتری را.
ناصرخسرو.
... ادامه
386 | 0
مترادف: 1- غلا، قحط، كميابي 2- خشكسالي، قحطسالي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: غلّ، جمع: اغلال و غلول]
مختصات: (غَ لّ) [ ع . ] (مص م .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qol
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1030
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
shackle | roll , envy , hate , hatred , concentration
ترکی
ghol
فرانسوی
ghol
آلمانی
ghol
اسپانیایی
ghol
ایتالیایی
ghol
عربی
قيد | أصفاد , غل , عائق , عاق , صفد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غل" در زبان فارسی به معنای محدودیت یا قید است و در جملات مختلف می‌تواند به کار رود. در زیر به قواعد نگارشی و نکات مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نوشتن صحیح: کلمه "غل" باید به صورت صحیح نوشته شود و از اشتباهات املایی دوری شود.

  2. استفاده درست: این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود و ممکن است در جملات مختلف به معنای نوعی محدودیت، قید یا فشار به کار گرفته شود.

  3. جنس و عدد: "غل" یک اسم غیرقابل شمارش است و به همین دلیل به شکل جمع در نمی‌آید. در جملات می‌توان از آن به صورت مفرد استفاده کرد.

  4. تلفظ: تلفظ این کلمه باید به صورت صحیح و واضح باشد تا مفهوم آن به درستی منتقل شود.

  5. استفاده در عبارات: "غل" معمولاً همراه با سایر کلمات برای تشکیل عبارات کامل‌تر به کار می‌رود، مانند "غل و زنجیر" که نشان‌دهنده محدودیت‌های شدید است.

  6. جملات: به عنوان مثال، می‌توان گفت: "او در غل و زنجیر مشکلاتش گیر کرده است." این جمله نشان‌دهنده احساس بی‌نوازی و قید شدن فردی است.

با رعایت این نکات می‌توان به نحو صحیح و مؤثری از کلمه "غل" استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. غل زنجیر به پاهای او فشار می‌آورد و احساس آزادی را از او می‌گرفت.
  2. صدای غل و زنجیرها در تاریکی شب دل هر شنونده‌ای را می‌لرزانید.
  3. او در برابر غل سرنوشت مقاومت کرد و به دنبال تحقق آرزوهایش بود.

واژگان مرتبط: دست بند، پا بند، مانع، قید، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، حسادت، غبطه، رشک، غیرت، نفرت، تنفر، دشمنی، ستیز، اکراه، کینه، عداوت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری