جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qe(a)lāf
pod  |

غلاف

معنی: غلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآنچه چیزی را احاطه کند. (ناظم الاطباء) :
بفرمود تا گرگ پیکر درفش
سرش بند زرین غلافش بنفش .
فردوسی .
سرش ماه زرین غلافش بنفش
به زر بافته پرنیانی درفش .
فردوسی .
یکی زردخورشید پیکردرفش
سرش ماه زرین غلافش بنفش .
فردوسی .
بوستانی کاندرو لؤلؤ گهر دارد غلاف
بوستانی کاندرو گل مشک داردسایبان .
فرخی .
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزادیار
این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده
وآن چنانچون بر غلاف زر سیمین گوشوار.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 27). در اندرون وی مسجد دیگر بنا کردند یک خشت از زر سرخ و یک خشت از سیم . دیوار وی را غلافی کردند. (قصص الانبیاء ص 175).
بتاب آینه ٔ دل در این سیاه غلاف
به آب آینه ٔ جان درین کبودسراب ...
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 52).
سخن برای زبان در غلاف کام کشد
کجا برات نویسند نام و نانش را.
خاقانی .
|| پوشش شیشه . (منتهی الارب ). || پوشش شمشیر. ج ، غُلف ، غُلُف ، غُلَّف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نیام . نیام شمشیر و کارد. (مهذب الاسماء). چخ :
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف
چند غلافش کنی ای برخلاف .
نظامی .
چو در لشکر دشمن افتد خلاف
تو بگذار شمشیر خود در غلاف .
سعدی (بوستان ).
خطیب سیه پوش شب بیخلاف
برآورد شمشیر روز از غلاف .
سعدی (بوستان ).
تن بود چون غلاف و جان شمشیر
کار شمشیر میکند نه غلاف .
جامی (بهارستان ).
- امثال :
نگنجد دو شمشیر در یک غلاف .
نظیر:
لایجمع سیفان فی غمد.
|| قرن ؛ یعنی شاخ و آن شاخ مانندی است که بعض حبوب دارند و در آن ثمر و یا بزر آنها جای دارد، مانند نخود. غلاف گونه ای است که تخم یا ثمر بعض گیاهان در آن جای دارد . تخمدان بعض حبوب چون لوبیا و باقلا و جز آن : و له فی طرفه غلاف فیه البزر. (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 62). یعقد حباً (لانجدان ) فی غلف دقاق . (مفردات ابن البیطار). || غشائی که دل را فراگیرد و قلب درون آن جنبد. (از بحر الجواهر).
- از غلاف برآمدن ؛ بیحجاب شدن . (غیاث اللغات ). کنایه از بی تکلف و بی حجاب شدن . (آنندراج ):
خوشا دمی که به عشاق سینه صاف برآیی
کشی پیاله و چون لاله از غلاف برآیی .
ثأثیر (از آنندراج ).
- غداره یا شمشیر را نزد کسی به غلاف کردن ؛ کنایه از کوچکی کردن نسبت به او.
- غلاف برگ یا نیام آن ؛ قاعده ٔ بعضی از برگهاست که پهن تر از سایر نقاط برگ است ، و قسمتی از ساقه ٔ نبات و یا تمام محیط آن را احاطه میکند. رشد غلاف در نباتات مختلف متفاوت است . در بعضی از نباتات کوچک و در چنار نسبتاً پهن تر است و جوانه ٔ محوری نبات را کاملاً مخفی و محفوظ میدارد. در گلپر رشد آن بسیار است و صفحه ٔ بیرنگ و مقعری تشکیل میدهد. رشد غلاف در برگ غلات به قدری بسیار است که میان گره های ساقه یا ماشوره و حتی گرههای بالای خود را میپوشاند. (گیاه شناسی ثابتی ص 245).
- غلاف دل ؛ شغاف . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تاموره . پرده ای که به روی دل است و گرداگرد آن را گرفته است . (ناظم الاطباء).
- غلاف دیگ ؛ آنچه دیگ را در سفر در آن نهند.
- غلاف ماه ؛ ساهور، و آن به گمان عامه چیزی است که ماه درون آن شود چون منکسف گردد.
... ادامه
635 | 0
مترادف: پوشش، جلد، نيام
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: غِلاف]
مختصات: (غِ یا غَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qalAf
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1111
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
pod | sheath , scabbard , sheathing , casing , case , husk , housing , cover , glume , theca , vagina
ترکی
kılıf
فرانسوی
gaine
آلمانی
mantel
اسپانیایی
vaina
ایتالیایی
guaina
عربی
جراب | حجيرة الوقود في الطائرة , حجرة في منطاد , غلاف البيض , قرن الفول , القرنة غلا ف البسلة , تقرن البسلة ونحوها , إنتزع البزور
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غلاف" در زبان فارسی به معنای پوشش یا پوششی است که معمولاً برای محافظت از اشیاء استفاده می‌شود. در اینجا چند نکته نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه آورده شده است:

  1. نوع کلمه: "غلاف" یک اسم است.

  2. جمع ساختن: جمع "غلاف" به صورت "غلاف‌ها" یا "غلاف‌ها" نوشته می‌شود.

  3. استفاده در جملات: این کلمه می‌تواند به عنوان اسم فاعل یا مفعول به کار رود. به طور مثال:

    • "غلاف شمشیر از کتان است."
    • "او شمشیر را در غلاف قرار داد."
  4. نحو و ساختار: "غلاف" می‌تواند به تنهایی یا در ترکیب با سایر کلمات استفاده شود. به عنوان مثال:

    • "غلاف کتاب"
    • "غلاف موبایل"
  5. نکات نگارشی: در نوشتن "غلاف" توجه به املای صحیح آن و همچنین استفاده از علائم نگارشی مناسب در جملات اهمیت دارد.

اگر سوال خاصتری درباره استفاده یا معانی دیگر این کلمه دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. غلاف جدیدی که برای چاقوی آشپزخانه خریدم، باعث می‌شود تا ایمنی بیشتری داشته باشم.
  2. در باغ، غلاف دانه‌های شبدر به آرامی باز می‌شود و گل‌های زیبایی را نمایان می‌کند.
  3. هنگام سفر به کوهستان، فراموش نکنید که غلاف مناسبی برای تجهیزات خود تهیه کنید تا آنها سالم بمانند.

واژگان مرتبط: نیام، پوسته محافظ، پوست برونی، قوزه پنبه، پا، پوش، مهبل، غلاف شمشیر، حفاظ، مصالح مخصوص غلاف یا پوشش، روکش، لوله جداری، اندود، لوله محافظ، مورد، پرونده، حالت، محفظه، قضیه، پوست، حقه گل، مسکن، خانه سازی، خانه ها، تهیه جا، رویه، سر، روپوش، پوشینه، کپسول، کیسه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری