جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غنج . [ غ َ ] (اِ) جوال . (فرهنگ اوبهی )(برهان قاطع) (از فرهنگ اسدی ) (فرهنگ رشیدی ). خُرج .(مهذب الاسماء). و بعضی گویند جوالی است مانند خرجین که آن را بعربی حُرجَة گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). بمعنی جوالی باشد که خورجین نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا) : پیری و درازی و خشک شنجی گوئی به گه آلوده لتره غنجی . منجیک . وآن بادریسه هفته ٔ دیگر غضاره شد و اکنون غضاره همچو یکی غنج پیسه گشت . لبیبی (از فرهنگ اسدی ). همچون کدوئی سوی نبید و سوی مزگت آکنده به گاورس که خرواری غنجی . ناصرخسرو. || گلگونه و غازه ، و آن چیزی بود سرخ که زنان بر روی مالند. (برهان قاطع). غنجار. غنجاره . غنجر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || سرین مردم و حیوانات . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ خطی ). سرین و کفل حیوانات ، و به این معنی به کسر اول نیز گفته اند. (برهان قاطع). سرین . (شمس فخری از آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). || در بعض جاها این نام را به آفت درخت سیب و گوجه و سایر گیاهان دهند. کرمی است که برگ درختان را خورد. || (ص ) نیکو بود و خوش . (فرهنگ اسدی ) : نوای مطرب خوش نغمه و سرودی غنج خروش عاشق سرگشته و عتاب نگار. مسعودی (از فرهنگ اسدی ). || (پسوند) (مزید مؤخر) بمعنی ناک یعنی آغشته ، چنانکه گویند: بیمارغنج یعنی بیمارناک و دردناک ، اعنی آغشته ٔ بیماری و درد. (برهان قاطع) : چو شد آن پریچهره بیمارغنج ببرید دل زین سرای سپنج . رودکی . 1- خوش، خوشي
2- عشوه، كرشمه، ناز
3- جوال، خورجين
4- سرين، كفل
5- غازه، گلگونه ghost شبح، روح، خيال، طيف، ظل، روح شريرة، زور hazine trésor schatz tesoro tesoro
کلمه "غنج" در زبان فارسی به معنای لذت، خوشی یا نشاط است و معمولاً در متون ادبی و شعرها به کار میرود. در اینجا به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
زبان و ادبیات: "غنج" بیشتر در متون ادبی و شاعرانه استفاده میشود و به همین دلیل باید در کاربرد آن دقت شود که به سیاق متن بیفزاید.
عددی و بسته بودن: "غنج" به عنوان یک اسم مفرد و غیر قابل شمارش به کار میرود و به تنهایی مفهوم خاصی از لذت یا شادی را منتقل میکند.
قید و صفت: در صورت نیاز میتوان از صفتها و قیدها برای توصیف بیشتر غنج استفاده کرد، مانند "غنج شدید" یا "غنج دلنشین".
استفاده در جملات: این کلمه میتواند در جملات مختلف به کار رود. به عنوان مثال:
"در دل شب غنجی جانفرسا در جانم حس کردم."
"صدای خنده و غنج کودکان در پارک فضایی شاداب خلق کرده بود."
مکانیسم تلفظ: تلفظ صحیح "غنج" به صورت /ɡændʒ/ است که در آن حرف "غ" یک صدای حلقی و صدای "نج" به صورت نازک و لطیف ادا میشود.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "غنج" به درستی و به شکل مؤثری در نوشتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در هوای بهاری، دخترک با غنج و ناز، روی چمنها میدوید.
صدای غنج پرندهها در صبحگاه، نویدبخش روزی خوب و شاداب بود.