license
98
1704
100
معنی کلمه فرار معنی واژه فرار
معنی:
فرار. [ ف ِ ] (ع مص ) رَوْغ . (اقرب الموارد). گریختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (اقرب الموارد). گریختن از پیش دشمنی . (اقرب الموارد) : چنانکه شب دررسید در پرده ٔ ظلمت راه فرار پیش کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 425).مترادف گريزپا، گريزندهانگلیسی escape, runaway, fugitive, defector, deserter, defection, scape, desertion, getaway, bolter, flyaway, hideaway, escapement, lam, breakaway, guy, volatile, fugaciousعربی فرار، هرب، نجاة، مهرب، فر، خلاص، تهرب من الواقع، وسيلة فرار، نجا، أفلت، تخلص من، ارتشح، غاب عن الذاكرة، انبعث، هارب، يهربترکی kaçmakفرانسوی s'échapperآلمانی fluchtاسپانیایی escaparایتالیایی fugaمرتبط گریز، رهایی، فر، فراری، شخص فراری، پناهنده، مهاجر، ارتداد، پناهندگی، سابقهپر، میله، وسیله فرار، هوس، وسواس، ترک خدمت، بی وفایی، دور شو، اغاز، گمشو، غربال، الک، اسب چموش، سرند، مخفی گاه، نهانگاه، مخرج، چرخ دنگ، جدایی، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو، مرد، شخص، یارو، سبک، لطیف، بخارشدنی، زود گذر، بی دوام، زودریز، اواره، نا پایدار
مترادف:
گريزپا، گريزنده
ترکیب:
(صفت) [عربی: فرّار]
مختصات:
(فِ یا فَ) [ ع . ]
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
farAr
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
481
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
escape | runaway , fugitive , defector , deserter , defection , scape , desertion , getaway , bolter , flyaway , hideaway , escapement , lam , breakaway , guy , volatile , fugacious
عربی
فرار | هرب , نجاة , مهرب , فر , خلاص , تهرب من الواقع , وسيلة فرار , نجا , أفلت , تخلص من , ارتشح , غاب عن الذاكرة , انبعث , هارب , يهرب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "فرار" در زبان فارسی به معنای گریز کردن یا دور شدن از موقعیتی دشوار یا خطرناک به کار میرود. در استفاده از این کلمه، باید به نکات زیر توجه کرد:
جنس و عدد : "فرار" یک اسم نکره است و میتواند به صورت مفرد و جمع (فرارها) به کار رود.
نحوه استفاده : این کلمه در جملات مختلف به عنوان اسم، فعل یا صفت میتواند استفاده شود. مثلاً:
اسم: "فرار از محل جرم کار آسانی نیست."
فعل: "او به سرعت فرار کرد."
صفت: "این حیوانات نسبت به خطر، در نوع خود فراری هستند."
نگارش و املا : املای کلمه "فرار" به همین شکل است و باید توجه داشت که به صورت جدا نوشته نمیشود.
استعارات و تشبیهات : میتوان از "فرار" در قالبهای ادبی و تشبیهات نیز استفاده کرد. مثلاً: "شجاعت او مانند فراری بیصدا بود."
قیدها : میتوانید با افزودن قیدهایی مانند "ناگهانی"، "سریع" و ... بر غنای جمله بیفزایید. مثلاً: "او به سرعت فرار کرد."
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "فرار" را به درستی در متون خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او از خانه به دلیل مشکلات خانوادگی فرار کرد و به دوستانش پناه برد.
در فیلم، قهرمان داستان در تلاش بود تا از دست دشمنان خود فرار کند.
فرار از واقعیت میتواند عواقب جبرانناپذیری به دنبال داشته باشد.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: گریز، رهایی، فر، فراری، شخص فراری، پناهنده، مهاجر، ارتداد، پناهندگی، سابقهپر، میله، وسیله فرار، هوس، وسواس، ترک خدمت، بی وفایی، دور شو، اغاز، گمشو، غربال، الک، اسب چموش، سرند، مخفی گاه، نهانگاه، مخرج، چرخ دنگ، جدایی، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو، مرد، شخص، یارو، سبک، لطیف، بخارشدنی، زود گذر، بی دوام، زودریز، اواره، نا پایدار