جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

farah
joy  |

فرح

معنی: فرح . [ ف َ رَ ] (ع مص ) شادمانی نمودن و فیریدن . (منتهی الارب ). گشاده شدن دل به لذت عاجل . (از اقرب الموارد). شاد شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). شاد شدن و دنه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ). || (اِمص ) فیریدگی . (منتهی الارب ). سرور. (اقرب الموارد). لذت حاصل در قلب از رسیدن به آنچه مورد تمایل بوده است . (تعریفات جرجانی ). شادی . یکی از اعراض سته ٔ نفسانیه . (یادداشت به خطمؤلف ). عشرت و طرب و شوخی . (ناظم الاطباء) : مردی در حد بلوغ بر سر گنجی افتد که پدر از جهت او نهاده باشد، فرحی بدو راه یابد. (کلیله و دمنه ).
یک فرح را هزار غم سپس است
که پس هر فرح غم است هزار.
خاقانی .
در فرح زانم که همچون غنچه من
این قدح سر در گریبان خورده ام .
عطار.
- فرح افزا ؛ آنچه شادی را بیفزاید. (یادداشت به خط مؤلف ). فرح افزای .
- فرح افزای ؛ فرح افزا :
گر خون دل خوری فرح افزای میخوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز میکنی .
سعدی .
- فرح انگیز ؛ کسی یا چیزی که موجب شادی و سرور گردد.
- فرح بخش ؛ آنچه خاطر آدمی را شادی بخشد :
این چه بویی است فرح بخش که تا صبح دمید
وین چه بادی است که از جانب صحرا برخاست .
سعدی .
عالم از ناله ٔ عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد.
حافظ.
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت .
حافظ.
- فرح فزای ؛ فرح افزای .
- فرح ناک ؛آنچه با شادی همراه بود.
- فرح یافتن ؛ شاد شدن :
بیفکندم و روی برتافتم
وز آن پاسبانی فرح یافتم .
سعدی .
|| (اِ) نزد اهل رمل نام شکلی است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1105).
... ادامه
476 | 0
مترادف: ابتهاج، انبساط، بهجت، سرور، شادي، شادماني، مسرت، نشاط
متضاد: غم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (فَ رَ) [ ع . ] (مص ل .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: farah
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 288
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
joy | cheerfulness
ترکی
farah
فرانسوی
farah
آلمانی
farah
اسپانیایی
farah
ایتالیایی
farah
عربی
فرح | بهجة , سعادة , ابتهاج , مرح , سراء , مصدر الإبتهاج , قرة العين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فرح" در زبان فارسی یک اسم مؤنث است که به معنی شادی، خوشحالی و سرور به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه، می‌توان به چند نکته نگارشی و قواعد زبانی اشاره کرد:

  1. استفاده از حرف تعریف:

    • در جملات می‌توان از حرف تعریف "یک" یا "این" قبل از "فرح" استفاده کرد؛ مثلاً: "یک فرح در دلش احساس می‌کرد."
  2. قید و اصطلاحات:

    • می‌توان از "فرح" در ترکیب‌های دیگر یا به عنوان قید استفاده کرد؛ مثل: "با فرح به این خبر واکنش نشان داد."
  3. جنسیت:

    • به خاطر مؤنث بودن این کلمه، در جملات باید دقت کرد که صفت‌ها و افعال به صورت مؤنث صحیح استفاده شوند.
  4. واژه‌سازی:

    • می‌توان کلمه "فرح" را با پسوندها یا پیشوندهای دیگر ترکیب کرد تا مفاهیم جدیدی ایجاد کرد؛ مانند "فرح‌زا" به معنی خوشحال‌کننده یا مفرح.
  5. نحو و ساختار جمله:
    • در جملات، "فرح" می‌تواند به عنوان فاعل یا مفعول قرار بگیرد. مثلاً: "فرح آمد" (فاعل) یا "او فرح را دید" (مفعول).

با رعایت این نکات می‌توانید به شیوه‌ای درست و زیبا از کلمه "فرح" استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. فرح به باغی که پر از گل‌های رنگارنگ بود، رفت و از زیبایی آن لذت برد.
  2. با شنیدن خبر موفقیتش، بر چهره‌اش لبخند فرح بخشی نشست.
  3. جشن تولد فرح با حضور دوستان و خانواده‌اش بسیار شاد و مهیج برگزار شد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری