جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: فروختن . [ ف َ / ف ُ ت َ ] (مص ) روشن شدن آتش و غیره . فروزش . مشتعل شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). مخفف افروختن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بدلش آتش مهر او برفروخت ز تیمار خسرو دل و جان بسوخت . فردوسی . || برافروخته شدن . درخشان شدن : به روز چهارم چو بفروخت هور شد از خواب بیدار بهرام گور. فردوسی . بدین کار ما برنیاید دو روز که بفروزد از چرخ گیتی فروز. فردوسی . روز جنگ از شعف و شادی جنگ بفروزد دو رخان چون گلنار. فرخی . یکی خانه کرده ست فرخاردیس که بفروزد از دیدن او روان . فرخی . فروخت روی نشاطم چو بوستان افروز بدین امید کز این ورطه بوکه جان ببرم . انوری . || روشن کردن . مشتعل کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). سوزاندن : بفرمود تا شمع بفروختند به هر سوی ایوان همی سوختند. فردوسی . شب آمد گوان شمع بفروختند به هر جای آتش همی سوختند. فردوسی . بفروز و بسوز پیش خود امشب چندانکه توان ز عود و از چندن . عسجدی . کسی به خانه در آتش فروخت نتواند چنانکه برنشود دود او سوی برزن . عنصری . - برفروختن ؛ برافروختن . روشن کردن : هر آن شمعی که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند سبلت بسوزد. بوشکور (از فرهنگ اسدی نسخه ٔنخجوانی ). || رونق دادن .آراستن : حدیث جنگ تو با دشمنان ، و قصه ٔ تو محدثان را بفروخت خسروا بازار. فرخی . رجوع به افروختن و برافروختن شود. sell, undercut, vent, undersell, sell up, auction, cant, hawk, market, vend باع، تاجر، غش، قنع، خدع، حظي بالقبول، باع بسعر محدد، باع بصورة جيدة، روج لبضاعة، خداعة، خيبة أمل، يبيع بفروش رفتن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن، بیرون ریختن، خالی کردن، باد خور گذاردن، بیرون دادن، ارزان تر فروختن، روی دست کسی رفتن، حراج کردن، بمزایده گذاشتن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با باز شکار کردن، دوره گردی کردن، طوافی کردن، سینه صاف کردن، جار زدن و جنس فروختن، به بازار عرضه کردن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن، داد و ستد کردن
کلمه "فروختن" در زبان فارسی به معنای فروش و ارائه کالا یا خدمات به دیگران است. در زیر به چند نکته درباره قاعدههای استفاده و نگارشی این کلمه اشاره میکنم:
فعل و مصدر: "فروختن" به عنوان یک فعل مصدر است و از ریشه "فروش" به وجود آمده است. در جملاتی که نیاز به بیان زمان دارند، میتوان از اشکال مختلف این فعل استفاده کرد، مانند "فروخت"، "میفروشد"، "فروختنی" و غیره.
صرف زمان: این فعل را میتوان در زمانهای مختلف صرف کرد. به عنوان مثال:
زمان حال: "او میفروشد."
زمان گذشته: "او فروخت."
زمان آینده: "او خواهد فروخت."
حالت های مختلف:
اسم مصدر: "فروش"
صفت: "فروشی" (مثلاً در "محصولات فروشی")
جملات پیشنهادی: کلمه "فروختن" معمولا با مفعول به کار میرود. به عنوان مثال:
"او کتاب را فروخت."
"من این گوشی را میفروشم."
نکات نگارشی:
کلمات مرتبط با "فروختن" مانند "فروشگاه"، "فروشنده"، "فروش" و غیره را میتوانید در جملات و متون مختلف به کار ببرید.
توجه به نقطهگذاری درست در جملات حاوی این کلمه نیز اهمیت دارد.
با رعایت این نکات میتوانید در نوشتار و گفتار خود از کلمه "فروختن" به صورت صحیح و مناسب استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او تصمیم گرفت که کتابهای قدیمیاش را در نمایشگاه کتاب فروختن.
این فروشگاه هر روز محصولات تازه و با کیفیتی را به مشتریان خود فروختن.
وقتی متوجه شد که ماشینش مشکل دارد، آن را به یک تعمیرگاه برای فروختن برد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: بفروش رفتن، به بای کمتری فروختن، از زیر بریدن، بیرون ریختن، خالی کردن، باد خور گذاردن، بیرون دادن، ارزان تر فروختن، روی دست کسی رفتن، حراج کردن، بمزایده گذاشتن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با باز شکار کردن، دوره گردی کردن، طوافی کردن، سینه صاف کردن، جار زدن و جنس فروختن، به بازار عرضه کردن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن، داد و ستد کردن
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر