جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fazl
grace  |

فضل

معنی: فضل . [ ف َ ] (ع اِمص ، اِ) فزونی . ج ، فضول . (منتهی الارب ). مقابل نقص . (اقرب الموارد). || بقیه ازهر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برتری . رجحان . (فرهنگ فارسی معین ) :
چه فضل میر ابوالفضل بر همه ملکان
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز.
رودکی .
اگر علم را نیستی فضل بر
بسختی نخستی خردمند خر (کذا).
بوشکور.
بر فضل او گوا گذراند دل
گرچه گوا نخواهند از خستو.
فرخی .
مر مرا سوی خرد بر تو بسی فضل است
بسخن گفتن و تدبیر و بهشیاری .
ناصرخسرو.
به کارکرد مرا با زمانه دفترهاست
چه فضلها بودم گر به حق حساب کنند.
مسعودسعد.
- فضل دادن . فضل داشتن . فضل ستای . فضل نهادن . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
|| معرفت . حکمت . کمال . (فرهنگ فارسی معین ) :
روا نبود که با این فضل و دانش
بود شربم همی دایم ز میده .
فرالاوی .
حاسدم خواهد که چون من او همی گردد بفضل
هرکه بیماری دق دارد کجا گردد سمین ؟
منوچهری .
او مردی است در فضل و علم و عقل و ادب یگانه ٔ روزگار. (تاریخ بیهقی ). من که فضلی ندارم و در درجه ٔ ایشان نیستم چون مجتازان بوده ام تا اینجا رسیدم . (تاریخ بیهقی ). استادم ... در خرد و فضل آن بود که بود. (تاریخ بیهقی ).
فاضل کنند نامت اگر تو به جد و جهد
تا فضل را به دست نیاری نیارمی .
ناصرخسرو.
گر دل کمال و فضل بود مرد را خطر
چون خوار و زار کرد بس این بی خطر مرا.
ناصرخسرو.
گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل
مرد از او فاضل شده ست و زودیاب .
ناصرخسرو.
گمان برد که فضل و فضیلت حاصل شد. (کلیله و دمنه ). روز بازار فضل و براعت است . (کلیله و دمنه ).
مگر فضل من ناقص است ارنه هم
بر او تکیه گاهی عجب کردمی .
خاقانی .
بیش بیش است فضل خاقانی
دولتش کم کم آمد از عالم .
خاقانی .
با اینکه بهترین خلف دهرم
آید ز فضل و فطنت من عارش .
خاقانی .
هر دو در علو درجت چون فرقدین بودند و در شهرت فضل چون نیرین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). هر نقطه که از نوک خامه ٔ او بر دیباچه ٔ نامه می چکید خالی بود بر روی فضل . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). جهان از فضل و معانی و معالی و مکارم خویش خالی گذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). بر کمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد. (گلستان ).
فضل و هنر ضایع است تا ننمایند
عود بر آتش نهند و مشک بسایند.
سعدی (گلستان ).
نگویمت که در او دانشی است یافضلی
که نیست در همه آفاق مثل او جاهل .
سعدی (منسوب به هزلیات ).
- فضل فروش . فضل فروشی . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
|| احسان . بخشش . (فرهنگ فارسی معین ). احسان و آغاز به احسان بی اینکه آن را سببی باشد. (از اقرب الموارد) :
من آن مهی را خدمت کنم همی که بفضل
چو فضل برمک دارد مگر هزار غلام .
فرخی .
ز شکر اوست مروه و صفای من
ز فضل اوست مروه و صفای او.
منوچهری .
مستغفر باﷲ که از فضل خدای است
موجود و مجسم شده در عالم فانیش .
ناصرخسرو.
پادشاه اهل فضل و مروت را بر اطلاق به کرامات مخصوص نگرداند. (کلیله و دمنه ).
تاریخ کیقباد نخواندی که در سیر
عدلش ز فضل عاطفه گستر نکوتر است ؟
خاقانی .
منت و فضل و کرم است اینهمه
وین همه در وصف تو گفتن توان .
خاقانی .
قاصدی بفرست کاخبارش کند
طالب این فضل و ایثارش کند.
مولوی .
شکر فضلت به سالهای دراز
نتوانم به شرح گفتن باز.
سعدی .
|| یکی از صفات خدا، و آن بالاتر از عدل و موجب بخشایش گناهکاران است : الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک . (از فرهنگ فارسی معین ) : نومید نیستم از فضل ایزد عز ذکره . (تاریخ بیهقی ).
گر رحمت خدای نبودی و فضل او
افکنده بود مکر تو در جوی و جر مرا.
ناصرخسرو.
برخیز و بنگر تا فضل ایزد... بینی . (کلیله و دمنه ). آدمیان را به فضل و منت خویش به مزیت عقل و رجحان خرد ازدیگر جانوران ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). ملکا اگر میدانی که شوی بر من ظلم کرد تو به فضل خویش ببخشای . (کلیله و دمنه ).
خاقانی امید را مکن قطع
از فضل خدای حال گردان .
خاقانی .
خدای تعالی فضل عظیم و... خود را شامل حال و کافل روزگار خیر آثار او فرماید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بی منتهای توست .
سعدی .
|| عنایت . لطف . توجه :
بر فضل توست تکیه ٔ امید او از آنک
پاشنده ٔ عطایی و پوشنده ٔ خطا.
خاقانی .
تویی کاول ز خاکم آفریدی
بفضلم ز آفرینش برگزیدی .
نظامی .
|| فضیلت . صفت پسندیده . سیرت نیک :
از فضلهای صاحب سید سنی کم است
هرچندبرترین همه فضلها سخاست .
فرخی .
|| (مص ) افزون گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باقی و زائد ماندن . (منتهی الارب ). باقی ماندن . (از اقرب الموارد).
... ادامه
1108 | 0
مترادف: 1- بينش، حكمت، دانايي، دانش، علم، فرهنگ، كمال، معرفت 2- برتري، رجحان 3- افزوني، زيادت 4- احسان، بخشش، كرم، منت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی، جمع: فضول]
مختصات: (فَ ضْ) [ ع . ] (اِمص .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: fazl
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 910
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
grace
ترکی
lütuf
فرانسوی
la grâce
آلمانی
anmut
اسپانیایی
gracia
ایتالیایی
adornare
عربی
نعمة | فضل , مهلة , رحمة , جمال , كياسة , فضيلة , راحة , جميل , صلاة المائدة , طلاوة , شرف , زخرف , زين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فضل" در زبان فارسی به معنای احسان، بخشش و نیکی است و می‌تواند در متون مختلف به کار رود. در اینجا برخی از قواعد و نکات مرتبط با نگارش و استفاده از این کلمه آورده شده است:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "فضل" به صورت صحیح باید به این شکل نوشته شود و از املای آن باید اطمینان حاصل کرد.

  2. جنس کلمه: "فضل" اسم است و به صورت یادگاری از یک مفهوم مثبت و انسانی به کار می‌رود.

  3. استفاده در جملات: این کلمه می‌تواند به عنوان اسم فاعل یا اسم مفعول مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال:

    • فاعل: "فضل او در این کار بر همگان روشن است."
    • مفعول: "او از فضل دیگران بهره‌مند شد."
  4. ترکیب‌های مرتبط: کلمه "فضل" می‌تواند با برخی پیشوندها یا پسوندها ترکیب شود و به واژه‌های جدیدی تبدیل شود، مانند "مفضل" (کسی که فضل دارد) یا "افضال" (نیکوکاری‌ها و احسان‌ها).

  5. غنای معنا: در متون ادبی و مذهبی، "فضل" به معنای رحمت و لطف الهی نیز به کار می‌رود و می‌تواند به مفاهیم عمیق‌تری ارجاع دهد.

  6. مثال با قید و صفت: "او با فضل و کمالاتش بر دیگران متمایز است."

به طور کلی، استفاده از کلمه "فضل" در متون فارسی با دقت و رعایت قواعد نگارشی می‌تواند اثربخشی بیشتری به نوشتار شما ببخشد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. فضل علم از نظر خداوند بسیار بزرگ است و هرکس در پی تحصیل آن باشد، مورد محبت و رحمت او قرار می‌گیرد.
  2. کسب فضل و لطف دیگران نیازمند احترام و توجه به احساسات آنهاست.
  3. او در روزهای سخت زندگی‌اش همیشه به فضل و کمک دوستانش تکیه می‌کرد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری