جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fa(o)q

فغ

معنی: فغ. [ ف َ ] (اِ) بغ. از سغدی فَغ فُغ به معنی بت است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). به لغت فرغانه و ماوراءالنهر به معنی بت باشد که عربان صنم خوانند. || معشوق . یار. دوست . مصاحب . (از برهان ). || به کنایت زیبایان را گویند :
ز سیمین فغی من چو زرین کناغ
ز تابان مهی من چو سوزان چراغ .
منجیک .
کاخ او پربتان جادوفش
باغ او پرفغان کبک خرام .
فرخی .
گفتم فغان کنم ز تو ای بت هزار بار
گفتا که از فغان بود اندر جهان فغان .
عنصری .
فغ ماهرخ گفت کای ارجمند
در این پرنیان از چه ماندی نژند؟
اسدی .
یکی تخت عاج و یکی تخت چغ
یکی جای شاه و یکی جای فغ.
اسدی .
ترکیب ها:
- فغاک . فغستان . فغواره . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
|| کسی را که بسیار دوست دارند. || کنایه از جوانان خوب صورت و صاحب حسن هم هست . (از برهان ) :
هرچند که درویش پسر فغ زاید
در چشم توانگران همه چغز آید.
ابوالفتح بستی .
... ادامه
825 | 0
مترادف: 1- بت، صنم 2- جميل، خوشگل، زيبا 3- دلارام، محبوب، معشوق، يار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مٲخوذ از سُغدی] ‹بغ› [قدیمی]
مختصات: (فَ) [ سغ . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1080
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
كدح | الكادح , عمل , خبث
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فغ" در زبان فارسی به عنوان یک واژه‌ی مستقل و شناخته‌شده کاربرد ندارد و به نظر می‌رسد که ممکن است دچار اشتباه املایی شده باشید یا منظور شما کلمه دیگری باشد.

اگر منظور شما کلمه‌ای دیگر است یا نیاز به توضیح خاصی درباره‌ی یک موضوع خاص دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا بتوانم به شما کمک کنم. اگر "فغ" به عنوان بخشی از یک ترکیب یا اصطلاح خاص در نظر گرفته شده، لطفاً اطلاعات بیشتری ارائه دهید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. فغ های شب در آسمان مانند ستاره‌های درخشان می‌درخشیدند.
  2. او همیشه با صدای فغ به داستان‌ها گوش می‌داد و به خواب می‌رفت.
  3. در دل دشت‌های وسیع، فغ زندگی با آرامش و سکوت جریان داشت.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری