جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qābel
capable  |

قابل

معنی: قابل . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قبول . پذیرا. پذیرنده . قبول کننده . (غیاث ). مستعد قبول :
قابل انوار عدل ، قابض ارواح مال
فتنه ٔ آخر زمان ، از کف او مصطلم .
خاقانی .
آن قابل امانت در قالب بشر
و آن عامل ارادت در عالم جزا.
خاقانی .
حاملی محمول گرداند ترا
قابلی مقبول گرداند ترا
قابل امر ویی قابل شوی
وصل جوئی بعد از آن واصل شوی .
مولوی .
محل قابل و آنگه نصیحت قایل
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال .
سعدی .
چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد.
سعدی (گلستان ).
|| لایق . سزاوار. (غیاث ) (آنندراج ). || هنرمند. || باوقوف . کارآزموده . (ناظم الاطباء). || آتی . آتیه . آینده . پیش آینده . (آنندراج ). سال آینده . (منتهی الارب ). عام قابل ، مقابل ماضی . دیگر سال . دوم سال . (مهذب الاسماء). || آنکه میگیرد دلو آب را از آبکش . (ناظم الاطباء). || پسندیده . (آنندراج ) (غیاث ). || ضامن . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فلسفه ) از اصطلاحات فلسفه ؛ منفعل . مفعول . معمول . ماده . محل .مقابل . فاعل . تهانوی گوید: عبارت است از منفعل که آن را ماده و محل نیز نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || از اصطلاحات عرفاء. تهانوی گوید: در اصطلاح تصوف بطوری که از فصل اول از شرح فصوص قیصری استفاده میشود عبارت است از اعیان ثابته از جهت آنکه فیض وجود را از فاعل حق قبول میکند. (کشاف اصطلاحات الفنون ) :
توئی مقبول و هم قابل توئی مفعول و هم فاعل
توئی مسؤول و هم سائل توئی هر گوهر الوان .
ناصرخسرو.
ترکیب ها:
- قابل اتساع . قابل اجرا. قابل احتراق . قابل ارتجاع . قابل استیناف . قابل اشتعال . قابل اعتماد. قابل اعتراض . قابل اغماض . قابل اکل . قابل التوب . قابل امانت . قابل امتداد. قابل انبساط. قابل انتشار. قابل انتقال . قابل انجذاب . قابل انحلال . قابل انحناء. قابل انعقاد. قابل انعکاس . قابل انقباض . قابل انکسار. قابل تأدیه . قابل تبدیل . قابل تبلور. قابل تجهیز.قابل تجزیه . قابل تحلیل . قابل تردید. قابل ترکیب . قابل تصعید. قابل تغییر. قابل تمسخر. قابل تنفس . قابل توجه . قابل حمل . قابل حیات . قابل خوردن . قابل دقت . قابل ذکر. قابل ذوب . قابل رجوع . قابل زراعت . قابل شکیب . قابل غرس . قابل فسخ . قابل قبول . قابل قبول بودن . قابل قبول نبودن . قابل قسمت . قابل قیاس . قابل ملاحظه . قابل وصول .
... ادامه
786 | 0
مترادف: 1- برازنده، سزاوار، شايسته، لايق، مستعد، مناسب 2- آگاه، كارآزموده، كاردان، متبحر، مجرب، 3- پذيرا، پذيرنده
متضاد: 1- نالايق 2- فائق
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (بِ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: qAbel
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 133
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
capable | able , good , qualified , apt , thorough-paced , to
ترکی
hünerli
فرانسوی
capable
آلمانی
fähig
اسپانیایی
capaz
ایتالیایی
capace
عربی
قادر على | مؤهل , قدير , قابل ل , مؤهل ل , بارع , كفؤ , قادر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "قابل" در زبان فارسی یک صفت است که به معنای "اینکه بتوان بر روی آن یا درباره‌ی آن قضاوت کرد" یا "شایسته" استفاده می‌شود. در اینجا چند قاعده و نکته مربوط به این کلمه و استفاده از آن آورده شده است:

  1. نقش در جمله: کلمه "قابل" معمولاً به عنوان صفت در جملات استفاده می‌شود و می‌تواند به همراه اسم بیاید. به عنوان مثال: "کتاب قابل توجهی است".

  2. معنی و کاربرد: واژه "قابل" به تنهایی به معنای "شایسته"، "گفتنی"، "مناسب" و ... است. می‌تواند در ترکیب با دیگر واژه‌ها به کار رود. به عنوان مثال: "قابل اعتماد"، "قابل فهم"، "قابل قبول".

  3. ترکیبات: "قابل" می‌تواند با پسوندها و پیشوندهای مختلف ترکیب شود تا معانی جدیدی به خود بگیرد. مثلا "قابل دسترس"، "قابل آماده‌سازی".

  4. استفاده در جملات: برای به کار بردن "قابل" در جملات، بهتر است دقت کنیم که به درستی ترکیب شود و مفهوم جمله را روشن نگه دارد.

    • مثال: "این پروژه قابل اجرا است" (به معنای اینکه این پروژه امکان‌پذیر است).
  5. نگارش درست: در نوشتار، باید به فاصله‌گذاری صحیح و نگارش درست کلمه دقت کرد. کلمه "قابل" باید به شکل صحیح و بدون اشتباهات تایپی نوشته شود.

با رعایت این نکات می‌توان از کلمه "قابل" به درستی و به شکل مؤثری در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. این کتاب به زبان ساده نوشته شده و برای همه قابل فهم است.
  2. این نرم‌افزار قابلیت‌های جدیدی دارد که آن را برای کاربران قابل استفاده‌تر ساخته است.
  3. بهبود مهارت‌های زبانی باعث می‌شود که فرد در محیط‌های بین‌المللی قابل رقابت باشد.

واژگان مرتبط: توانا، لایق، ماهر، با استعداد، مولد علم، شایسته، اماده، خوب، خیر، خوش، نیک، نیکو، واجد شرایط، مشروط، دارای شرایط لازم، توصیف شده، متمایل، در خور، دقیق گام، بهمه جور قدم تربیت شده، حسابی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری