قسم
licenseمعنی کلمه قسم
معنی واژه قسم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بهره، نصيب 2- جنس، جور، دسته، رقم، صنف، طور، گونه، نوع | ||
انگلیسی | kind, sort, type, manner, persuasion, adjuration, species, genre, gender, genus, speckle, i swear | ||
عربی | نوع، طبيعة، ضرب، صنف، طيبة، كريم، باب، صفة أساسية، لطيف، حنون، ودي، شفوق، مؤدب، عطوف | ||
ترکی | yemin ederim | ||
فرانسوی | je jure | ||
آلمانی | ich schwöre | ||
اسپانیایی | lo juro | ||
ایتالیایی | lo giuro | ||
مرتبط | طرز، طبقه، الگو، حروف چاپ، روش، چگونگی، رفتار، طریقه، ترغیب، اجبار، تشویق، متقاعد سازی، تحریک، لابه، تحلیف، التماس، انواع، تذکیر و تانیی، سرده، نقطه، خال، لکه کوچک، رنگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قسم" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متفاوتی است و میتواند در زمینههای مختلفی بهکار رود. در زیر به قواعد نگارشی و برخی نکات مربوط به این کلمه اشاره میکنم: 1. معنی و مفاهیم:
2. نحوه استفاده:
3. قواعد نگارشی:
4. ترکیبات مرتبط:
5. رعایت اصول زبان فارسی:
بهطور کلی، "قسم" یک کلمه مهم و چندمعنا در زبان فارسی است و استفاده صحیح از آن میتواند به وضوح بیان و مفهوم جمله کمک کند. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
| ||
واژه | قسم | ||
معادل ابجد | 200 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | qasam | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اقسام] | ||
مختصات | (قَ سَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | qasam | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی قسم | ||
پخش صوت |
قسم . [ ق َ ] (ع اِ، اِمص ) عطا و دهش . (منتهی الارب ). عطاء. (اقرب الموارد). و به این معنی جمع ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رای . || شک و تردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). تردید. (ناظم الاطباء). || باران . || آب . || قدر و اندازه ٔ هر چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلق . || عادت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و در این دو معنی اخیر به کسر قاف نیز آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قِسْم شود. کلمه "قسم" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متفاوتی است و میتواند در زمینههای مختلفی بهکار رود. در زیر به قواعد نگارشی و برخی نکات مربوط به این کلمه اشاره میکنم: بهطور کلی، "قسم" یک کلمه مهم و چندمعنا در زبان فارسی است و استفاده صحیح از آن میتواند به وضوح بیان و مفهوم جمله کمک کند.
- حصاةالقسم ؛ سنگریزه ها است که در ظرفی گذارند و آب بر آن پاشند به قدری که بپوشند آن را، و این هنگامی است که در سفر هستند و آب کم است و بدین وسیله آن را بین خود تقسیم کنند تا هر کس به اندازه ٔ دیگری سهم خود را برد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
1- بهره، نصيب
2- جنس، جور، دسته، رقم، صنف، طور، گونه، نوع
kind, sort, type, manner, persuasion, adjuration, species, genre, gender, genus, speckle, i swear
نوع، طبيعة، ضرب، صنف، طيبة، كريم، باب، صفة أساسية، لطيف، حنون، ودي، شفوق، مؤدب، عطوف
yemin ederim
je jure
ich schwöre
lo juro
lo giuro
طرز، طبقه، الگو، حروف چاپ، روش، چگونگی، رفتار، طریقه، ترغیب، اجبار، تشویق، متقاعد سازی، تحریک، لابه، تحلیف، التماس، انواع، تذکیر و تانیی، سرده، نقطه، خال، لکه کوچک، رنگ1. معنی و مفاهیم:
2. نحوه استفاده:
3. قواعد نگارشی:
4. ترکیبات مرتبط:
5. رعایت اصول زبان فارسی: