جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قعر. [ ق َ ] (ع اِ) تک و پایان هرچیزی . ته . بن . ج ، قُعور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعر البیت ؛ بن خانه . (مهذب الاسماء) : هر کجا تو با منی من خوش دلم ور بود در قعر چاهی منزلم . مولوی . در قعر بحر محبت جان غریق بود که مجال دم زدن نداشت . (گلستان ). || جلس فی قعر بیته ؛ کنایة عن ملازمته له . (اقرب الموارد). || کاسه ٔ بزرگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گوی شکافته در زمین برابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوبة تنجاب من الارض . (اقرب الموارد). || شهر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): ما فی هذا القعر مثله ؛ ای فی هذاالبلد. (اقرب الموارد). || مقابل حدبه . (یادداشت مؤلف ). مقعر، در مقابل محدب . انتها، بن، پايين، ته، ژرفا، ژرفنا، گودي بالا، رو depth, fundus, footwear عمق، أعماق، جوف، قعر alt le fond der boden el fondo il fondo عمق، گودی، ژرفی، غور، ته رحم، عمق ویا انتهای هر عضو مجوفی
کلمهی "قعر" در زبان فارسی به معنای عمق یا پایینترین نقطه است و در متون ادبی و علمی به کار میرود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
نوشتن درست: کلمه "قعر" باید با املای صحیح نوشته شود و از نوشتن نادرست مانند "قر" یا "قعر" به صورت غیراستاندارد خودداری شود.
تطابق با فعل: وقتی "قعر" در جملات به کار میرود، باید به فعل یا صفتی که با آن استفاده میشود توجه کنید. مثلاً: "قعر دریا عمیق است."
استفاده در ترکیبها: این کلمه میتواند در ترکیبهایی مانند "قعر زمین"، "قعر دریا" و ... نیز به کار رود.
علامت گذاری: اگر "قعر" در میان جملات توصیفی یا ضمنی نیاید، نیازی به علامتگذاری خاص ندارد، اما در مواقعی که به صورت نقل قول یا تأکید بر روی این کلمه باشد، میتوان از علامات نگارشی مناسب استفاده کرد.
توجه به سیاق متن: در متون ادبی و فنی، "قعر" ممکن است معانی خاصی داشته باشد. بنابراین هنگام استفاده، باید به سیاق و متن توجه کرد تا اشتباهی در برداشت معانی پیش نیاید.
به طور کلی، استفاده از کلمه "قعر" نیاز به دقت در املای آن و توجه به بافت و ساختار جمله دارد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در قعر دریا، موجودات زیبا و ناشناختهای زندگی میکنند که تاکنون دیده نشدهاند.
او در قعر درهی عمیق نشسته بود و به صدای پرندگان گوش میداد.
قعر این غار تاریک و مرموز با stalactites زیبایی پوشیده شده است.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: عمق، گودی، ژرفی، غور، ته رحم، عمق ویا انتهای هر عضو مجوفی