جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کامل . [ م ِ ] (اِخ ) ابن فتح بن ثابت بن شاپورمکنی بابوتمام و ملقب به ضریر ازمردم بادر است در بغداد سکونت کرد. مردی ادیب و فاضل و با ذکاوت بود، در فنون مختلف علم ممارست داشت . حافظ شعر و اخبار بسیار بود. وی در دین خویش متهم بود و از ابوالفتح علی بن علی بن زهمویه حدیث شنید. و از او رسالات و اشعاری باقی مانده است . او راست : و فی الاوانس من بغداد آنسة لهامن القلب ما تهوی و تختار سالتها نهلة من ریقها بدمی و لیس الا خفیف الطرف سمسار عندالعذول اعتراضات و لائمة و عند قلبی جوابات و اعذار. رجوع به معجم الادبا و فوات الوفیات ج 2 ص 138 شود. 1- تام، تمام، جامع، درست، متكامل، مستوفا، مكمل، نيك
2- بي عيب، بي نقص
3- پر
4- خردمند، دانا، عالم، فاضل
5- جاافتاده، مسن ناقص perfect, complete, full, thorough, whole, total, absolute, mature, stark, exhaustive, integral, exact, intact, unqualified, plenary, unmitigated, unabridged, culminant, orbicular, large, main, full-blown, full-fledged ممتلىء tam dolu complet voll lleno pieno تمام عیار، بی عیب، مکمل، اتم، مملو، انباشته، تمام و کمال، خیلی دقیق، از اول تا اخر، مجموع، همه، سراسر، سالم، کل، کلی، مطلق، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، بالغ، سررسیده شده، خشن، زبر، قوی، رک، شجاع، صحیح، بی کسر، دقیق، عینی، دست نخورده، صدمه ندیده، بی حد و حصر، فاقد صلاحیت، فاقد شرایط لازم، نا محدود، شامل تمام اعضاء، کاسته نشده، تخفیف نیافته، مشروح، کوتاه نشده، مختصرنشده، تلخیص نشده، در مرتفع ترین موضع، باوج رسیده، مدور، کروی، مستدیر، گرد، چرخی، بزرگ، وسیع، درشت، فراوان، حجیم، اصلی، عمده، مهم، نیرومند، با اهمیت، تمام شکفته، باز، پر باد، کاملا افراشته، تکامل یافته، رسیده
... ادامه
544|0
مترادف:1- تام، تمام، جامع، درست، متكامل، مستوفا، مكمل، نيك
2- بي عيب، بي نقص
3- پر
4- خردمند، دانا، عالم، فاضل
5- جاافتاده، مسن