license
98
626
100
معنی کلمه کریه معنی واژه کریه
معنی:
کریه . [ ک َ ] (ع ص ) ذوالکراهة. (اقرب الموارد). قبیح و ناپسند داشته . (ناظم الاطباء). ناپسند و ناخوش داشته . (منتهی الارب ). رویی که دشوار بود دیدن آن از زشتی . (از مهذب الاسماء). زشت . ناپسند. ناخوش داشته . ناگوار. ناپاک . نفرت انگیز. چرکین . (ناظم الاطباء).مکروه . شنیع. ناپسند. (یادداشت مؤلف ) : به یکی زخم تپانچه که بدان روی کریه بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار. بوالمثل . از سهم روی و بانگ نفیر کریه او هر زنده گوش و چشم همی داشت کور و کر. مسعودسعد. آن به آید که شوم زشت و کریه تا بوم ایمن در این کهسار و تیه . مولوی (مثنوی ). - کریه الرائحه ؛ بدبوی . (یادداشت مؤلف ). - کریه الصوت ؛ ناخوش آواز. (ناظم الاطباء). بدصدا.بدآوا. بدآواز : خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی . (گلستان ). - کریه الطعم ؛ بدمزه . (یادداشت مؤلف ). - کریه المنظر ؛ زشت روی . کریه منظر. رجوع به کریه منظر شود. || ناخواسته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).مترادف بد، بدگل، زشت، قبيح، ناپسند، ناخوشايند، ناگوار، نفرت انگيز، نفرت بارمتضاد قشنگانگلیسی ugly, unsightly, obscene, nasty, noisome, detestable, haggish, offensive, carryعربی قبيح، بشع، شنيع، كريه، فظيع، مزعج، مكروهترکی köriفرانسوی curryآلمانی curryاسپانیایی curryایتالیایی curryمرتبط بی قواره، ترسناک، مهیب، بد گل، ناخوشایند، بدنما، بد منظر، مستهجن، موهن، قبیح، تند و زننده، زننده، کثیف، نامطبوع، بد بو، زیان بخش، مضر، نا مطلوب، مکروه، نفرت انگیز، بسیار بد، فرومایه، عجوزه وار، بطور ناهنجار، مهاجم، متجاوز، اهنانت اور، رنجاننده
مترادف:
بد، بدگل، زشت، قبيح، ناپسند، ناخوشايند، ناگوار، نفرت انگيز، نفرت بار
متضاد:
قشنگ
ترکیب:
(صفت) [عربی]
مختصات:
(کَ هْ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
karih
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
235
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
ugly | unsightly , obscene , nasty , noisome , detestable , haggish , offensive , carry
عربی
قبيح | بشع , شنيع , كريه , فظيع , مزعج , مكروه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "کریه" در زبان فارسی به معنای زشت، ناپسند و ناخوشایند است. در استفاده صحیح از این کلمه و نگارش مرتبط با آن، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
نگارش : کلمه "کریه" باید به این شکل نوشته شود و به عنوان صفت در جملات به کار میرود.
جنس و تعداد : "کریه" به عنوان یک صفت در زبان فارسی، میتواند به شکلهای مختلف برای اشاره به جنس و تعداد مورد استفاده قرار گیرد.
مثلاً: "صورت کریه" (مفرد) و "چهرههای کریه" (جمع)
همنشینی : این کلمه معمولاً با اسمهایی که به زیبایی یا جذابیت اشاره دارند، در تضاد قرار میگیرد. مثلاً: "زیبایی و کریهی".
کاربرد در جمله : برای استفاده از "کریه" در جملات، باید به ساختار جمله توجه شود. به عنوان مثال:
این موجودات در آب و هوای نامساعد، شکلهای کریهتری به خود میگیرند.
فضای ادبی : در نوشتههای ادبی و شاعری، ممکن است "کریه" به معنای زشتی ظاهری یا باطنی مورد استفاده قرار گیرد.
اگر سوال خاصی درباره کاربرد این کلمه دارید یا نیاز به مثالهای بیشتر است، لطفاً بفرمایید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
چهرهٔ کریه آن موجود باعث شد تا همه از او بترسند.
او به خاطر رفتارهای کریهاش مورد انتقاد دیگران قرار گرفت.
داستانهای کریه و ترسناک، همیشه جذابیت خاصی برای شنوندگان دارند.
لغتنامه دهخدا واژگان مرتبط: بی قواره، ترسناک، مهیب، بد گل، ناخوشایند، بدنما، بد منظر، مستهجن، موهن، قبیح، تند و زننده، زننده، کثیف، نامطبوع، بد بو، زیان بخش، مضر، نا مطلوب، مکروه، نفرت انگیز، بسیار بد، فرومایه، عجوزه وار، بطور ناهنجار، مهاجم، متجاوز، اهنانت اور، رنجاننده