جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کشتن . [ ک ُ ت َ ] (مص ) قتل کردن . هلاک کردن . جان کسی را ستاندن . گرفتن حیات و زندگی را از جانداری . (ناظم الاطباء). اماتة. اعدام کردن . به قتل رساندن . (یادداشت مؤلف ). مقتول ساختن . ذبح کردن و قربانی کردن . (ناظم الاطباء) : اگر چند بدخواه کشتن نکوست از آن کشتن آن به که گردد به دوست . فردوسی . بسی نامداران ما را بکشت چو یاران نماندند بنمود پشت . فردوسی . زبس رنج کشتنش نزدیک بود جهان پیش من تنگ و تاریک بود. فردوسی . اگر ایدونکه بکشتن نمرند این پسران از پس کشتن زنده نشوند ای عجبی . منوچهری . اسکندر فور را که پادشاه هند بود بکشت . (تاریخ بیهقی ). فرستاده گر کشتن آئین بدی سرت راکنون جای پایین بدی . اسدی . بکش جهل را کو بخواهدت کشت و گرنه بناچارت او خود کشد. ناصرخسرو. ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت . ناصرخسرو. کشته ٔ چرخ و زمانه جانوران را جمله کشیده ست روز و شب سوی کشتن . ناصرخسرو. از رنجانیدن جانوران و کشتن مردمان ... احتراز نمودم . (کلیله و دمنه ). به ازو مرغ نداری مدوان ور دوانیدی کشتن مپسند. خاقانی . کشتیم پس خویشتن نادان کنی این همه دانا مکش نادان مشو. خاقانی . کس از بهر کسی خود را نکشته ست . نظامی . تو کت این گاوهای پروارند لاغران را مکش که بیکارند. اوحدی . کشتن آیندگان گر ممکن است کشتن بگذشته ندهد هیچ دست . ؟ || خاموش کردن آتش یاشعله و جز آن . اطفاء آتش . نشاندن آتش . خوابانیدن آتش . خسبانیدن آتش . نابود کردن و از بین بردن آتش . راحت کردن چراغ و شمع. خسبانیدن چراغ . (یادداشت مؤلف ) : زن گفت ... چون از شب نیمی گذشته باشد و آن وقت مردم خفته باشند و من ببالین او نشسته باشم و کس را نهلم جز من که آنجا باشد و چراغ را بکشم شما اندر آئید و او را بکشید و هرچه توانید کردن بکنید. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). همه کوه و دریا و راه درشت بدل آتش جنگجویان بکشت . فردوسی . بکش آتش خرد پیش از گزند که گیتی بسوزد چو گردد بلند. فردوسی . بکش در دل این آتش کین من به آئین خویش آر آئین من . فردوسی . شمع داریم و شمع پیش نهیم گر بکشت آن چراغ ما را باد. فرخی . گاهی بکشد مشعله گاهی بفروزد گاهی بدرد پیرهن و گاه بدوزد. منوچهری . بگریه گه گهی دل را کنم خوش تو گوئی می کشم آتش به آتش . (ویس و رامین ). پاکاخداوندی که سازگاری داد میان برف و آتش که نه آتش برف را بگدازد نه برف آتش را بکشد. (قصص الانبیاء ص 5). سطیح گفت این دلیل است بر ولادت پیغمبر عربی علیه السلام و همه آتشکده ها را امت او بکشد و ملک از خاندان پارسیان ببرند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 97). بحقیقت چراغ را بکشد اگر از حد برون شود روغن . مسعودسعد. دو شبانروز میسوخت و اهل بخارا در آن عاجز شدند و بسیار رنج دیدند تا روز سوم بکشتند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 113). گر امروز آتش شهوت بکشتی بی گمان رستی و گرنه تف این آتش ترا هیزم کند فردا. سنائی . خط بمن انداخت و گفت خوه برو خوه نی کشت چراغ امید من به یکی پف . سوزنی . گوسفند از بیم آتش خود را در پیلخانه اوگند و خویشتن را در بندهای نی می مالید تا آتش کشته شود. (سندبادنامه ص 82). نمود اندر هزیمت شاه را پشت به گوگرد سفید آتش همی کشت . نظامی . بسا منکر که آمد تیغ در مشت مرا زد تیغ و شمع خویش را کشت . نظامی . به بالین شه آمد تیغ در مشت جگرگاهش درید و شمع را کشت . نظامی . از نظر چون بگذری و از خیال کشته باشی نیمشب شمع وصال . مولوی . که ز کشتن شمع جان افزون شود لیلیت از صبر چون مجنون شود. مولوی . در حال مرا بدیدی چراغ بکشتی به چه معنی ؟ (گلستان سعدی ). شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن تا که همسایه نداند که تو در خانه ٔ مائی . سعدی . ور شکرخنده ای است شیرین لب آستینش بگیر و شمع بکش . سعدی (گلستان ). بی دوست حرام است جهان دیدن مشتاق قندیل بکش تا بنشینم بظلامی . سعدی . سعدی چراغ می نکشد در شب فراق ترسد که دیده باز کند جز بروی دوست . سعدی (دیوان چ مصفا ص 338). سینه گو شعله ٔآتشکده ٔ فارس بکش دیده گو آب رخ دجله ٔ بغداد ببر. حافظ. || کوفتن . || بر زمین زدن . (از ناظم الاطباء). || تبه کردن . تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). || مالیدن جیوه با حنا تا صورت آن بگردد و با حنا ترکیب شود. (یادداشت مؤلف ) : مالیدن سیماب کشته و خبث الفضه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دو درمسنگ سیماب در وی بسایند و بکشند چنانکه اثر سیماب نماند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). زیبقی را برنگ باید کشت که بحنا کشند زیبق را. خاقانی . - کشتن مهره ای را در قمار ؛ زدن آن مهره را. (یادداشت مؤلف ). || قطع کردن . بریدن . (یادداشت مؤلف از ادیب پیشاوری ). || آمیختن شراب با آب . (از ناظم الاطباء). با مزج آب از حدت آن کاستن . (یادداشت مؤلف ). آمیختن آب با سرکه و شراب و امثال آن : چون شب یمانی بریان کرده و اندر سرکه کشته ... و مازدی سوخته اندر سرکه کشته . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || خاصیت انقباض با خیسانیدن گرفتن از گچ . گچ یکبارخیسانیده و سفت شده را دوباره خیساندن . رجوع به کشته شود. 1- قتل
2- ذبح، نحر قتل، ذبح، حظر، مات في ساحة المعركة، أمات، قضى على، سكن، أوقف، أسقط، إصطاد عصفورين بحجر واحد
قتل|ذبح , حظر , مات في ساحة المعركة , أمات , قضى على , سكن , أوقف , أسقط , إصطاد عصفورين بحجر واحد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کشتن" در زبان فارسی به معنای از بین بردن زندگی یا جان موجودی است. این واژه به عنوان یک فعل در جملات به کار میرود و نکات نگارشی و زبانی زیر در ارتباط با آن قابل توجه است:
صرف فعل:
"کشتن" فعل مصدر است.
صرفهای آن به شکلهای مختلفی در زمانهای مختلف استفاده میشود، مثلاً:
زمان حال: میکشم، میکشی، میکشد
زمان گذشته: کشتم، کشتی، کشت
آینده: خواهم کشت، خواهی کشت
استفاده درست در جملات:
باید توجه داشت که استفاده از کلمه "کشتن" در جملات باید با دقت انجام شود، زیرا ممکن است با مفاهیم منفی یا خشونتآمیز همراه باشد.
مثال: "من گیاهان را با دقت مراقبت میکنم و هیچگاه آنها را نمیکشم."
ترکیبها و عباراتی که شامل "کشتن" هستند:
میتوان از این کلمه در ترکیبهای دیگر نیز استفاده کرد، مانند: "کشتن وقت"، "کشتن امید"، که هر کدام معنا و مفهوم خاص خود را دارند.
فعلهای هممعنی و متضاد:
هممعنیها: از بین بردن، نابود کردن.
متضادها: زندهکردن، احیاء.
جنبههای ادبی و شاعری:
در ادبیات فارسی، "کشتن" میتواند به عنوان یک مفهوم نمادین برای از بین بردن حسهای منفی، طرد کردن زشتیها و یا حتی تنهایی استفاده شود.
با توجه به این نکات، میتوانید از "کشتن" به درستی و با دقت در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او با استفاده از یک ترفند ویژه توانست گلهای خشکیده را به زندگی برگرداند و به آنها اجازه نداد کشتن شوند.
قتل و کشتن بیدلیل تنها باعث افزایش تنش و ناامنی در جامعه میشود.
در این کتاب، داستان مردی را میخوانیم که برای حفظ خانوادهاش از تهدیدات، مجبور به کشتن دشمنانش میشود.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر