جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کشتن . [ ک ِ ت َ ] (مص ) کاشتن . زراعت کردن . کشتکاری نمودن . فلاحت . فلاحت کردن . (ناظم الاطباء). کاشتن . زراع . کاریدن . حرث . غرس . (یادداشت مؤلف ). کاریدن اعم از تخم یا نهال . کاشتن اعم از غرس و حرث : ندانم یک تن از جمع خلایق که در دل تخم مهر تو نکشته . بوالمثل (از صحاح الفرس ). من این تاج و تخت از پدر یافتم ز تخمی که او کشت بر یافتم . فردوسی . برهنه شود زین سپس زشت تو پسر بدرود در جهان کشت تو. فردوسی . بهاریست گویی در اندر بهشت ببالای او سرو دهقان نکشت . فردوسی . بسازید جایی چنان چون بهشت گل و سنبل و نرگس ولاله کشت . فردوسی . درختی بکشتم بباغ بهشت کزان بارورتر فریدون نکشت . فردوسی . مر آن نامه را زود پاسخ نوشت درختی بباغ بزرگی بکشت . فردوسی . چرا کشت باید درختی بدست که بارش بود زهر و برگش کبست . فردوسی . سمنستان ترا پر بنفشه کرد و رواست بنفشه کشت و گلی خوشتراز بنفشه کجاست . فرخی . چندانکه توانستی ملکت بزدودی کشتی حسنات و ثمراتش بدرودی . منوچهری . چون از آن تخم بدان مرد رسد چنان کشته باشد که مردم ... او را گردن نهند. (تاریخ بیهقی ). سخاوت درختی است اندر بهشت که یزدانش از حکمت محض کشت . اسدی . بجان اندر بکشتم حب ایشان کسی کشته است از این بهتر نهالی ؟ ناصرخسرو. هامان به فرعون گفت هیچ صنعتی میدانی گفت بلی دهقانی میدانم از تخم و چیزهای دیگر بکشتند. (قصص الانبیاء). آن باغ که در او تخم انگور بکشتند هنوز برجاست . (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام ). گفت ... ما را با این دانه ها چه می باید کردن ، متفق شدند که این را بباید کشت و نیک نگاه داشت تا آخر سال چه پدیدار آید. (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام ). هرشبی بر خاکش از خون دانه ٔ دل کشتمی هر سحر خون سیاوشان از او بدرودمی . خاقانی . شتربان درود آنچه خربنده کشت . نظامی . و گرمریم درخت قند کشته ست رطبهای مرا مریم سرشته ست . نظامی . منم جو کشته و گندم دروده ترا جو داده و گندم نموده . نظامی . تخمهای فتنه ها کو کشته بود آفت سرهای ایشان گشته بود. مولوی . خرمانتوان خورد از این خار که کشتیم دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم . سعدی . گفت نیکبخت آنکه خورد و کشت و بدبخت آنکه مردو هشت . (گلستان سعدی ). || خشک کردن میوه ها از قبیل آلو و زردآلو. (یادداشت مؤلف ). 1- قتل
2- ذبح، نحر قتل، ذبح، حظر، مات في ساحة المعركة، أمات، قضى على، سكن، أوقف، أسقط، إصطاد عصفورين بحجر واحد
قتل|ذبح , حظر , مات في ساحة المعركة , أمات , قضى على , سكن , أوقف , أسقط , إصطاد عصفورين بحجر واحد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کشتن" در زبان فارسی به معنای از بین بردن زندگی یا جان موجودی است. این واژه به عنوان یک فعل در جملات به کار میرود و نکات نگارشی و زبانی زیر در ارتباط با آن قابل توجه است:
صرف فعل:
"کشتن" فعل مصدر است.
صرفهای آن به شکلهای مختلفی در زمانهای مختلف استفاده میشود، مثلاً:
زمان حال: میکشم، میکشی، میکشد
زمان گذشته: کشتم، کشتی، کشت
آینده: خواهم کشت، خواهی کشت
استفاده درست در جملات:
باید توجه داشت که استفاده از کلمه "کشتن" در جملات باید با دقت انجام شود، زیرا ممکن است با مفاهیم منفی یا خشونتآمیز همراه باشد.
مثال: "من گیاهان را با دقت مراقبت میکنم و هیچگاه آنها را نمیکشم."
ترکیبها و عباراتی که شامل "کشتن" هستند:
میتوان از این کلمه در ترکیبهای دیگر نیز استفاده کرد، مانند: "کشتن وقت"، "کشتن امید"، که هر کدام معنا و مفهوم خاص خود را دارند.
فعلهای هممعنی و متضاد:
هممعنیها: از بین بردن، نابود کردن.
متضادها: زندهکردن، احیاء.
جنبههای ادبی و شاعری:
در ادبیات فارسی، "کشتن" میتواند به عنوان یک مفهوم نمادین برای از بین بردن حسهای منفی، طرد کردن زشتیها و یا حتی تنهایی استفاده شود.
با توجه به این نکات، میتوانید از "کشتن" به درستی و با دقت در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او با استفاده از یک ترفند ویژه توانست گلهای خشکیده را به زندگی برگرداند و به آنها اجازه نداد کشتن شوند.
قتل و کشتن بیدلیل تنها باعث افزایش تنش و ناامنی در جامعه میشود.
در این کتاب، داستان مردی را میخوانیم که برای حفظ خانوادهاش از تهدیدات، مجبور به کشتن دشمنانش میشود.