جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کلیم . [ ک َ] (اِخ ) لقب موسی علیه السلام . (منتهی الارب ). لقب موسی علیه السلام ، چرا که اکثر با حق تعالی کلام می کردند. (آنندراج ) (غیاث ). کلیم اﷲ. لقب موسی (ع ) پیامبر بنی اسرائیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک . دویست و پنجه و چارش ز عمر چون بگذشت بشدشعیب و عیال کلیم شد دختر. ناصرخسرو. کلیم آمده خود با نشان معجز حق عصا و لوح و کلام و کف و رخ انور. ناصرخسرو. می شنیدی ندای حق و جواب باز دادی چنانکه داد کلیم ؟ ناصرخسرو. در امان ایزدی از غرق و حرق روزگار همچو در آتش خلیل و همچو در دریا کلیم . سوزنی . گر گشاداز دل سنگی ده و دو چشمه کلیم من بسی معجز از اینسان به خراسان یابم . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 299). عصای کلیم ار به دستم بدی به چوبش ادب را ادب کردمی . خاقانی . بهر وا یافتن گم شده نعلین کلیم والضحی خواندن خضر از در طاها شنوند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 103). سوی حریم خلافت ترا همان آتش نموده راه که اول کلیم را سوی طور. ظهیر فاریابی (از لباب الالباب ). خلیل از خیلتاشان سپاهش کلیم از چاوشان بارگاهش . نظامی . ثابت این راه مقیمی بود همسفر خضر کلیمی بود. نظامی . سر برآور از گلیمت ای کلیم پس فروکن پای بر قدر گلیم . مولوی . از کلیم حق بیاموز ای کریم بین چه می گوید ز مشتاقی کلیم . مولوی . عصای کلیم اند بسیارخوار به ظاهر نمایند زرد و نزار. سعدی . کلیمی که چرخ فلک طور اوست همه نورها پرتو نور اوست . (بوستان ). وگر مراد وی از این سخن عناد من است کلیم را چه زیان خیزد از خوار بقر. قاآنی . و رجوع به موسی (ع ) شود. - کلیم بی زبان ؛ بی زبان صفت کلیم است به جهت آنکه موسی (ع ) عقده و لکنت در زبان داشت : شوخ چشمی بین که می خواهد کلیم بی زبان پیش شمع طور اظهار زبان دانی کند. صائب . - کلیم وقت ؛ موسی زمانه که نجات دهنده است : برای مالش فرعون ظلم و فتنه در گیتی کلیم وقتی و رمحت برون آمد به ثعبانی . ابوعلی بن الحسین مروزی (از لباب الالباب ). سخنگو، سخنور، همزبان، هم سخن interlocutor, klean الكليم kilim kilim kelim kilim kilim طرف صحبت، جواب دهنده
کلمه "کلیم" در زبان فارسی به معنی "کلام" و "گفتار" است و به عنوان اسم به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
نحوه نوشتار: "کلیم" با حرف "ک" آغاز میشود و به "م" ختم میشود. لازم است که حروف آن به درستی نوشته شوند.
نوشتار صحیح: به حروف و اعرابگذاریهای این کلمه توجه کنید. در متون رسمی، رعایت اعرابگذاری و تکیه بر روی حروف مهم است.
قواعد جمع: در صورتی که قصد دارید این کلمه را به صورت جمع به کار ببرید، معمولاً از "کلِیمها" استفاده میشود.
مقام و مقامگذاری: در متنهای ادبی و شعر، ممکن است به کلمه "کلیم" به صورت خاصی اشاره شود که در این موارد، توجه به بستر کلام مهم است.
حفظ انسجام متن: برای مثال، اگر از این کلمه در متن خود استفاده میکنید، سعی کنید با استفاده از واژههای مرتبط، مفهوم را به خوبی منتقل کنید.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "کلیم" را به درستی در نگارش خود به کار ببرید و از قواعد فارسی به بهترین شکل بهرهمند شوید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا سه جمله با کلمه "کلیم" ارائه میشود:
کلیم به عنوان یک شاعر بزرگ، در اشعارش احساسات عمیق انسانی را به تصویر کشیده است.
در داستانهای قدیمی، کلیم به عنوان یک شخصیت حکیم و خردمند شناخته میشود.
این کلیم تاریخی، نشاندهندهی هنر و مهارتهای هنرمندان آن دوران است.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر