جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کید. [ ک َ ] (ع اِ) مکر و فریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مکر و خبث . (اقرب الموارد). مکیدت . ترفند. دستان . مکر. فریب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کید، اراده ٔ مضرت است پنهانی برای غیر، و آن از جانب خلق حیله ای ناپسند است و از جانب خداتدبیر به حق است برای جزا دادن به اعمال خلق . (از تعریفات جرجانی ): ذلکم و ان اﷲ موهن کید الکافرین . (قرآن 18/8). فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفاً. (قرآن 76/4). و ان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئاً ان اﷲ بما یعملون محیط. (قرآن 120/3). گاو مسکین ز کید دمنه چه دید وز بد زاغ بوم را چه رسید. رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محسّن را دگر مکری و حسان را دگر کیدی و جعفر را دگر رویی و صالح را دگر رایی . ناصرخسرو. بسیار کس به کید و حیلت خود هلاک گشتند. (کلیله و دمنه ). زیرا که او به سیرت و خلق فریشته ست ایمن بود فریشته از کید اهرمن . امیرمعزی . گیرم ز روی عقل همه زیرکیش هست با کید روزگار به جز ابلهیش نیست . خاقانی . کید حسود بدنسب باچون تو شاه دین طلب خاری است جفت بولهب در راه طاها ریخته . خاقانی . سلطان از کید او آگاه شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 245). امیر سیف الدوله این معنی بر قصد حساد و کید اضداد حمل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 201). چو من سر سوی کید هندو نهم از او کینه و کید یک سو نهم . نظامی . به کیدی که با کید درساختم به پای خودش چون درانداختم . نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 434). روح را از عرش آرد در حطیم لاجرم کید زنان باشد عظیم . مولوی . بلاغت و ید بیضای موسی عمران به کید و سحر چه ماند که ساحران سازند. سعدی . من خود از کید عدو باک ندارم لیکن کژدم از خبث طبیعت بزندنیش به سنگ . سعدی . همه ضعف و خاموشیش کید بود مگس قند پنداشتش قید بود. سعدی . به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز. حافظ. - کید اﷲ ؛ مجازات خدای است مر مکاران را بر مکر آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). - کید کردن ؛ مکر و نیرنگ به کار بردن . حیله و چاره اندیشی کردن : که من احتیاط در کید کردن و طلیعه داشتن و جنگ ، به جای آورده ام . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). || جنگ . یقال : غزا فلان و لم یلق کیداً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جنگ . (آنندراج )(از اقرب الموارد) : آن یکی زد سیلیی مر زید را حمله کرد او هم برای کید را. مولوی . || قی ، و منه : «اذا بلغ الصائم الکید افطر». (اقرب الموارد). || چاره . (زمخشری ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حیله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ترفند، تزوير، تغابن، حيله، خدعه، شيد، فريب، مكر clef طفل çocuk enfant kind niño ragazzo
کلمه «کید» در زبان فارسی به معنای «فریب» یا «نیرنگ» است و معمولاً در ترکیبهای مختلف به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی در فارسی، به نکات زیر توجه کنید:
نویسهگذاری: کلمه «کید» به صورت ساده و بدون هیچ دلیلی باید دقیقاً همینطور نوشته شود. استفاده از حرکات (تاکید بر تلفظ) معمولاً در نوشتار غیررسمی یا آموزشی اجباری نیست.
ترکیب با دیگر کلمات: شما میتوانید این کلمه را با دیگر کلمات ترکیب کنید. مثلاً:
کید و نیرنگ
کید و فریب
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در مواقعی به کار میرود که بخواهید از نیرنگ یا فریبی صحبت کنید. مثلاً:
او با کید و نیرنگ به اهداف خود رسید.
از کید او متوجه شدم که نمیتوانم به وعدههایش اعتماد کنم.
قواعد نگارشی: توجه داشته باشید که در متنهای رسمی، باید نوشتار کاملاً درست و بدون غلطهای املایی باشد. همچنین از به کار بردن عبارات غیررسمی یا محاورهای در متون رسمی خودداری کنید.
تلفظ: تلفظ این کلمه /kiːd/ است و در نوشتن مکالمات یا گفتار غیررسمی، میتوان به صورت دیگر، مانند «کید» یا «کیـد» نوشته شود، اما در متون رسمی و نوشتاری باید همان «کید» استفاده شود.
با این قواعد، میتوانید از کلمه «کید» بهدرستی استفاده کنید و تا حد ممکن به قواعد نگارشی زبان فارسی پایبند باشید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او همیشه از کیدهای دوستانش در بازیها شگفتزده میشود.
در داستانهای افسانهای، شخصیتهای منفی معمولاً از کیدهای خود برای فریب قهرمانان استفاده میکنند.
پس از تلاش برای فریب او، متوجه شد که هیچکس نمیتواند با کیدهایش او را گول بزند.