جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گزاف . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (اِ) جزاف (معرب ).(قطر المحیط) (رشیدی ). جزاف در عربی مثلثةالجیم است . (قطر المحیط). گزاف فارسی شاید مرتبط به کلمه ٔ پهلوی (در اوراق مانوی ) ویزبیگر (شرارت کردن ) باشد و در اصل بمعنی چیزی که بتخمین و گمان گویند و وزن و کیل نکرده باشند. (رشیدی ) (قطر المحیط). از اینجهت هرزه و بیهوده را گویند. (رشیدی ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بیهوده و هرزه . (برهان ) (جهانگیری ). سخن و کار بیهوده . (اوبهی ) : دست و زبان زرّ و در پراکند او را نام به گیتی نه از گزاف پراکند. رودکی . همی گفت با او گزاف و دروغ مگر کاندر آرد سرش را به یوغ . بوشکور. نگویم من این خواب شاه از گزاف زبان نیز نگشایم از بهر لاف . بوشکور. چنین بود تا بود این تازه نیست گزاف زمانه به اندازه نیست . فردوسی . هرآن کس که راند سخن برگزاف بود بر سر انجمن مرد لاف . فردوسی . این چنین مرداری نیمکافری [ افشین ] بر من چنین استخفاف میکند و چنین گزاف میگوید.(تاریخ بیهقی ). که چون از گزافش بزرگی دهی نه اوج تو داند نه آن مهی . اسدی . سخنهای ایزد نباشد گزاف ره دهریان دور بفکن ملاف . اسدی . بی بیانش عقل نپذیرد گزاف ز آنکه جز به آتش نشاید خورد خام . ناصرخسرو. دین و دنیا نه گزافست نیاید ز خدای جز که فرزند براهیم کس این ملک عظیم . ناصرخسرو. کیومرث اندیشه کرد که این غم و این خروش مرغ نه از گزاف است . (قصص الانبیاء ص 32). ابلهی از گزاف می خندید زیرکی آن بدید ونپسندید. سنایی . بر وجه گزاف بنیمه بها بفروخت .(کلیله و دمنه ). گویی که ز فضل خویش لافت نرسد زینگونه سخنهای گزافت نرسد. سوزنی . دشمن جان گشته ام گزاف مپندار هر که اسیر دل است دشمن جان است . عمادی شهریاری . او را به اقتصار و مجانبت جانب گزاف نصیحت میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). وین هفت رواق زیر پرده آخر به گزاف نیست کرده . نظامی . لیلی ز گزاف یاوه گویان در خانه ٔ غم نشست مویان . نظامی . سنگ و آهن را مزن برهم گزاف گه ز روی نقل و گه از روی لاف . مولوی . نه هر که قوت بازو و منصبی دارد بسلطنت بخورد مال مردمان بگزاف . سعدی (گلستان ). شرم باشد بلاف بگرایی بحدیث گزاف بگرایی . اوحدی . همه محرومی از نجستن تست بی بری از گزاف رستن تست . اوحدی . نقد عمرت ببردغصه ٔ دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه ٔ مشکل باشی . حافظ. با همه عالم بلاف با همه کس از گزاف دست درازی مجوی چیره زبانی مکن . ضیایی نیشابوری . || (ص ) بسیار و بیحساب و بی حد. (برهان ) (غیاث ) (جهانگیری ) : اندر دوید و مملکت او بغارتید با لشکری گزاف و سپاهی گزافه کار. منوچهری . پادشاهی بر سر وی [ محمد ] شد و طمع فرمان دادن و بر تخت ملک نشستن و مالهای گزاف اطلاق کردن و بخشیدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216). 1- گزافه، لاف، مبالغه
2- اغراق آميز، بسيار، زياد، مبالغه آميز، هنگفت exorbitant, high, bombastic, costly, extortionate, steep, immense, extravagant, stupendous, tall, unconscionable, high-flown, vainglory, excellent باهظ، مفرط، فادح، باهظة مفرط، فاحش، زیاد، عالی، بلند، مرتفع، بلند پایه، مطنطن، غلنبه، قلنبه، غلیظ، گران، فاخر، اخاذ، زیاده ستان، تند، سراشیب، سرازیر، عظیم، وسیع، بی اندازه، بیکران، پهناور، غریب، غیر معقول، گزافگر، شگفت انگیز، بهت اور، حیرت اور، قد بلند، بلند قد، بلند بالا، اغراق امیز، خلاف وجدان، بی وجدان، پرطمطراق، غرور، لاف، فیس، خود ستایی
کلمه "گزاف" در زبان فارسی به معنای "بیهوده"، "ناچیز" یا "بیاساس" است و در متون ادبی و نوشتاری بهکار میرود. برای استفاده درست و نگارش صحیح این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
قواعد نگارشی و استفاده:
نقطهگذاری:
کلمه "گزاف" بهطور معمول در میان جمله و بعد از علامتگذاریهای مناسب (مانند نقطه، ویرگول) میآید.
ترکیب با دیگر کلمات:
میتوانید "گزاف" را با سایر کلمات ترکیب کنید، برای مثال: گزافگویی، گزافگوییها.
استفاده در جملات:
هنگام استفاده از این کلمه در جمله، باید دقت کنید که معنای آن بهدرستی conveyed شود. برای مثال: "نظر او در این مورد گزاف بود."
تلفظ صحیح:
تلفظ کلمه "گزاف" به صورت [ɡæzɒf] است.
ترکیبهای ادبی:
در ادبیات فارسی، "گزاف" ممکن است در ترکیبهای ادبی و شعر به کار رود که به مفهوم مبالغه یا بیمحتوایی اشاره دارد.
مثالهایی از استفاده:
"حرفهای او بیشتر گزاف به نظر میرسید."
"نباید به گزافگوییهای بیاساس توجه کرد."
با رعایت این نکات میتوانید بهخوبی از کلمه "گزاف" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
حرفهای او دربارهی ایدههایش، کاملاً گزاف به نظر میرسید و هیچ پایه و اساسی نداشت.
این هزینه گزاف برای یک سفر غیر ضروری، میتواند به مشکلات مالی ما دامن بزدند.
گزافگویی در میهمانیها باعث میشود دیگران به شخصیت فرد شک کنند و اعتبارش را از دست بدهد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: مفرط، فاحش، زیاد، عالی، بلند، مرتفع، بلند پایه، مطنطن، غلنبه، قلنبه، غلیظ، گران، فاخر، اخاذ، زیاده ستان، تند، سراشیب، سرازیر، عظیم، وسیع، بی اندازه، بیکران، پهناور، غریب، غیر معقول، گزافگر، شگفت انگیز، بهت اور، حیرت اور، قد بلند، بلند قد، بلند بالا، اغراق امیز، خلاف وجدان، بی وجدان، پرطمطراق، غرور، لاف، فیس، خود ستایی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر