جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گلو. [ گ ِ /گ ُ ] (اِ) کنایه از خوردن و شهوت طعام : مکن ز بهر گلو خویشتن هلاک و مرو به صورت بشری ور به سیرت مگسی . ناصرخسرو. ایر و گلو، ایر و گلو کرد مرا دنگ و دلو هرکه از این هر دو برست اوست اخی اوست کلو. مولوی . کآن گدایی که بجد می کرد او بهر یزدان بود نی بهر گلو. مولوی . ور بکردی نیز از بهر گلو آن گلو از نور حق دارد علو. مولوی . چون حقیقت پیش او فرج و گلوست کم بیان کن پیش او اسرار دوست . مولوی . ای بسا ماهی در آب دوردست گشته از حرص گلو مأخوذ شست . مولوی . حلقوم، حلق، حنجره، خرخره، خشكناي، گل، ناي throat, pharynx, throttle, gullet, fauces, gorge, lane حنجرة، حلق، حلقوم، مجاز ضيق، غمغم، حُلقُوم boğaz gorge kehle garganta gola دهانه، دهان، نای، صدا، گلوگاه، دریچه کنترل بخار یا بنزین، مری، مجرا، کانال، اب گذر، پر خوری، دره تنگ، گدار، کوچه، راه باریک، خط سیر هوایی، راه دریایی
کلمه "گلو" در زبان فارسی به معنای بخشی از بدن است که هوا را به ریهها و غذا را به معده منتقل میکند. در زیر چند نکته درباره قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه آورده شده است:
نوشتن و تلفظ: کلمه "گلو" بهصورت "گُلُو" تلفظ میشود و با "گ" و "ل" و "و" نوشته میشود.
جمع بستن: جمع این کلمه بهصورت "گلوها" یا "گلوهای" (با حرف "ی" برای ندا) است. بهطور مثال: "گلوهای انسان" یا "گلوها".
استفاده در جملات:
میتوانید از کلمه "گلو" در جملات زیر استفاده کنید:
"گلو یکی از اعضای مهم بدن است."
"مراقب باشید که چیزی به گلویتان نرود."
قواعد نگارشی:
هنگام نوشتن جملات، باید به مکان قرارگیری کلمه "گلو" در جمله توجه کنید و ساختار جملات را بهطور صحیح رعایت کنید.
برای نشان دادن مالکیت میتوان از "گلو" استفاده کرد بهگونهای که مثلاً "گلو او" یا "گلو من".
استفاده استعاری: در برخی از متون ادبی، "گلو" ممکن است بهطور استعاری بهکار رود، مثلاً برای توصیف احساسات یا حالاتی مانند غم و درد.
بهطور کلی، رعایت این نکات میتواند به شما کمک کند تا کلمه "گلو" را بهدرستی و با دقت در متنهای مختلف بهکار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صدای زنگ ساعت در گلویم مثل موسیقی زندگی میپیچید.
وقتی سرما خوردم، احساس میکردم گلویم مثل آتش میسوزد.
او با صدای نرمش، گلویم را شاد کرد و تمام نگرانیهایم را از بین برد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: دهانه، دهان، نای، صدا، گلوگاه، دریچه کنترل بخار یا بنزین، مری، مجرا، کانال، اب گذر، پر خوری، دره تنگ، گدار، کوچه، راه باریک، خط سیر هوایی، راه دریایی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر