جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گنگ . [ گ ُ ] (ص ) لال . و به عربی ابکم خوانند یعنی شخصی که به ایما و اشاره حرف زند نه به زبان . (برهان ) (آنندراج ). اَخْرَس . (زمخشری ) (مهذب الاسماء). اَبْهَم . اعجم . عَجماء. مُستَعجِم . (منتهی الارب ). ابکم . (ترجمان القرآن ). بکیم . (نصاب ) : گویی زبان شکسته و گنگ است بت تو را ترکان همه شکسته زبانک بوند نون . عماره . سخن پرسی ازگنگ و از مرد کر به داد اندر آیی نیاید به بر. فردوسی . آن تویی کور و تویی لوچ و تویی کوچ و بلوچ آن تویی گول و تویی دول و تویی بابت گنگ . خطیری . به حدیثی که رود بند بر ابرو چه زنی همچو گنگان نتوان بست به یک بار دهان . فرخی . از حجت اگر گنگ نخواهی که بمانی در پیش خداوند سوی حجت کن گوش . ناصرخسرو. در فحش و خرافات عندلیبی در حجت و آیات گنگ و لالی . ناصرخسرو. تات نپرسند همی باش گنگ تات نخواهند همی باش لنگ . مسعودسعد. قایل او بس ، تو گنگ باش و مگوی طالب او بس تو لنگ باش و مپوی . سنایی . هر زمان شعر توآرد برِ ما این کل کور نعره بردارد گوییم نه گنگیم و کریم . سوزنی . دائماً هر کرّ اصلی گنگ بود ناطق آن کس شد که از مادر شنود. مولوی . جز مگر مرغی که بد بی جان وپر یا چوماهی گنگ بود از اصل و کر. مولوی . کند هرآینه غیبت حسود کوته دست که در مقابله گنگش بود زبان مقال . سعدی (گلستان چ قریب ص 199). - حروف گنگ ؛ حروف غیرمصوت . - گنگ ده زبان ، گنگ صدزبان ؛ گل سرخ . (ناظم الاطباء). سوسن . (رشیدی ). - گنگ زبان ؛لال : کسی که ژاژ دراید به درگهش نبود که خوب گویان اینجا شوند گنگ زبان . فرخی . - امثال : ... خر گنگ بهتر از گویا . خاقانی (از امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 734). دائماً هر کرّ اصلی گنگ بود ناطق آن کس شد که از مادر شنود. مولوی . مثل گنگ خواب دیده . : من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش . ؟ (از امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1480). گنگ اندر حدیث و در آواز به که بسیارگوی بیهده تاز. سنایی (از امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1327). 1- صامت
2- مبهم
3- ابكم، اصم، الكن، بكم، بي زبان، لال گويا dumb,mute,speechless,inexpressive,incommensurable,tongueless,surd,unvocal,voiceless,whist أخرس، أبكم، صامت، مغفل، أعجم، خرس، أحمق sesini kapatmak muet stumm silenciar muto
کلمه "گنگ" در زبان فارسی به معنای "فهمناپذیر" یا "گنگ و مبهم" به کار میرود و همچنین ممکن است به عنوان صفتی برای توصیف حالت یا حالتی از عدم وضوح به کار رود. در زیر به قواعد فارسی و نگارشی که به کلمه "گنگ" مربوط میشود اشاره میکنم:
ترکیب و معانی:
"گنگ" به عنوان صفت میتواند برای توصیف صحبتها، نوشتهها یا احساسات به کار رود؛ به عنوان مثال: "گفتارش گنگ بود."
استفاده در جمله:
برای استفاده از "گنگ" در جمله باید توجه کرد که به درستی در موقعیت مناسبش قرار گیرد:
صحیح: "متن این کتاب بسیار گنگ است."
نادرست: "این کتاب گنگ است بسیار."
قواعد نگارشی:
هنگام نوشتن، "گنگ" باید با حفظ علائم نگارشی مناسب مورد استفاده قرار گیرد.
مثال صحیح: "نوشتهی او گنگ و نامفهوم بود."
به علائم نگارشی مانند ویرگول و نقطه دقت کنید.
صرفنظر از معانی:
"گنگ" ممکن است در زبان محاورهای و گفتاری به معنای "بسیار سخت" یا "دشوار" به کار رود. این کاربرد باید با بافت جمله مطابقت داشته باشد.
استفاده تلفیقی:
میتوان "گنگ" را در ترکیب با دیگر واژهها برای توصیف بهتر به خرج داد؛ مثلاً: "گنگ بودن مفاهیم."
وصف شخصی یا حالتی:
در برخی موارد به حالتهای احساسی یا روانی اشاره دارد؛ برای مثال: "احساس گنگی داشتم."
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "گنگ" به طور مؤثر و درست در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در طول صحبتهایش، به دلیل استفاده از اصطلاحات سخت، مفهوم صحبتهای او بسیار گنگ به نظر میرسید.
صدای گنگ موتور ماشین در دل شب، خواب را از چشمانم ربود.
او به دلیل عدم وضوح در توضیحاتش، باعث شد که سوالات زیادی در ذهن دیگران گنگ بماند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر