گواهی
licenseمعنی کلمه گواهی
معنی واژه گواهی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- استشهاد، تاييد، تصديق، شهادت 2- تاييديه، گواهي نامه، مدرك | ||
انگلیسی | witness, evidence, certification, testimony, attestation, deposition, warrant, testis | ||
عربی | الشاهد، شاهد، شهادة، شهد، دلى بشهادته | ||
ترکی | sertifikasyon | ||
فرانسوی | attestation | ||
آلمانی | zertifizierung | ||
اسپانیایی | certificación | ||
ایتالیایی | certificazione | ||
مرتبط | شاهد، گواه، مدرک، سند، تصدیق، اظهار، دلیل، تصدیق امضاء، تحلیف، ورقه استشهاد، نوشته، حکم، سند عندالمطالبه، بیضه، خایه، تخم | ||
واژه | گواهی | ||
معادل ابجد | 42 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | go(a)vāhi | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، حاصل مصدر) ‹گوایی› | ||
مختصات | ( ~ .) (حامص .) | ||
آواشناسی | govAhi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | لغتنامه دهخدا | ||
نمایش تصویر | معنی گواهی | ||
پخش صوت |
گواهی . [ گ ُ ] (حامص ) شهادت . (آنندراج ) (دهار) : بس است او برای گواهی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم . (کلیله و دمنه ). میعادی معین گشت که قاضی ... به گواهی درخت حکم کند. (کلیله و دمنه ).
مرا ز خضر طریقت نصیحتی یاد است
که بی گواهی خاطر به هیچ راه مرو.
صائب .
1- استشهاد، تاييد، تصديق، شهادت
2- تاييديه، گواهي نامه، مدرك
witness, evidence, certification, testimony, attestation, deposition, warrant, testis
الشاهد، شاهد، شهادة، شهد، دلى بشهادته
sertifikasyon
attestation
zertifizierung
certificación
certificazione
شاهد، گواه، مدرک، سند، تصدیق، اظهار، دلیل، تصدیق امضاء، تحلیف، ورقه استشهاد، نوشته، حکم، سند عندالمطالبه، بیضه، خایه، تخم