جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گونه گون . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) به معنی گوناگون که رنگارنگ باشد. (برهان قاطع). رنگهای مختلف و رنگارنگ . (ناظم الاطباء). لونالون . ملون به الوان . همه رنگ . رنگ به رنگ . از لون دیگر : تنش سیم و شاخش ز یاقوت و زر بر او گونه گون خوشه های گهر. فردوسی . نشستنگهش بد سراپرده هفت همه گونه گون دیبه زربفت . اسدی . رجوع به گوناگون شود. || جنس به جنس . انواع . (برهان قاطع). اجناس مختلف . (ناظم الاطباء). جوراجور.متعدد. متنوع . از چند نوع . بسیار. مختلف از هر قبیل و صنف . از هر دستی و از هر نوعی : نهادند خوان و خورش گونه گون همی ساختندش فزونی فزون . فردوسی . سوم روز خوان را به مرغ و بره بیاراستش گونه گون یکسره . فردوسی . ز بس گونه گون پرنیانی درفش چه سرخ و چه سبز و چه زرد و بنفش . فردوسی . پنجاه روز ماند که تا من چو بندگان در مجلس تو آیم با گونه گون نثار. منوچهری . زنان را گرچه باشد گونه گون کار ز مردان لابه بپذیرند و گفتار. (ویس و رامین ). بسی هدیه ٔ گونه گون ساختند به پوزش بر پهلوان تاختند. اسدی . بدو داد شاهی ز روی هنر براین بیکران گونه گون جانور. اسدی . بگرداندش گه درون گه برون بدان تا بگردیم ما گونه گون . اسدی . کسی دار کز دفتر باستان همی خواندت گونه گون داستان . اسدی . خرد را اولین موجود دان پس نفس و جسم آنگه نبات و گونه گون حیوان و آنگه جانور گویا. ناصرخسرو. چو گوهر است که یک مشت خاک در تن ما به فر و زینت او گونه گون هنر دارد. ناصرخسرو. از بهر گفتگوی ز کار جهان و خلق گفتند گونه گون و دویدند چپ و راست . ناصرخسرو. پرجوش دیگ سینه چه داری که میپزند در مطبخ أبیت ترا گونه گون طعام . کمال اسماعیل . گونه گون میدید ناخوش واقعه فاتحه می خواند با القارعه . مولوی . به گیتی درون جانور گونه گون بسند از گمان وز شمردن فزون . سعدی . || هیأتهای مختلف . حالتهای مختلف . صورتهای مختلف . شکلهای مختلف : ولی از قیاس و ره آزمون همی بینمت هر زمان گونه گون . فردوسی . الوان، رنگارنگ، متنوع، مختلف، مشابه نوع، نمط، طراز، صنف، نموذج، رمز، علامة، سمة، مثال، حروف مطبعية، حرف مطبعي، صورة أو كلام منقوش، حدد، طبع على الآلة الكاتبة، مثل سبقيا، اكتب
نوع|نمط , طراز , صنف , نموذج , رمز , علامة , سمة , مثال , حروف مطبعية , حرف مطبعي , صورة أو كلام منقوش , حدد , طبع على الآلة الكاتبة , مثل سبقيا , اكتب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
«گونه گون» در زبان فارسی به معنای «متنوع» یا «چند نوع» است و معمولاً به صورت «گونهگون» نوشته میشود. این کلمه به عنوان صفت برای توصیف تنوع یا تفاوت در اشیاء، افراد یا مسائل مختلف به کار میرود.
قواعد نوشتاری و نگارشی:
استفاده از نیمفاصله:
بین «گونه» و «گون» باید نیمفاصله () قرار گیرد، بنابراین صحیح است که بنویسیم «گونهگون».
نحوهٔ استفاده:
این کلمه معمولاً به عنوان صفت در جملات استفاده میشود. مثلاً: «این باغ شامل گونهگون گیاهان است.»
قوااعد دستوری:
در فارسی، صفات میتوانند پیش از اسم بیایند یا بعد از اسم. در جملاتی که از «گونهگون» استفاده میشود، معمولاً در کنار اسم به کار میروند.
همخوانی با اسم:
باید به جنس و تعداد اسمهایی که به آن اشاره میشود توجه کرد. مثلاً: «گونهگون لباسها» یا «گونهگون مناظر».
با توجه به این قواعد میتوان از «گونهگون» به طور صحیح استفاده کرد. اگر سوال خاصی در مورد نحوهٔ استفاده یا مثالهای بیشتر دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.