جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

lesān
language  |

لسان

معنی: لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) زبان . زفان . مفصل . مِذرَب . (منتهی الارب ). گوشت پاره ٔ متحرکی که درون دهان واقع است :
به لسانش نگر که چون بلسان
روغن دیریاب میچکدش .
خاقانی .
من قلب و لسانم به هواداری و صحبت
اینها همه قلبند که پیش تو لسانند.
سعدی .
لسان ، زبان حیوانات است سریع الانحدار و مرطب بدن و با ادویه ٔ حارّه مولد منی و سریع الاستحالة بخلط متعفن و مصلحش سرکه و گشنیز و زیره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در ذیل تذکره ٔ ضریرانطاکی آمده است : المراد به هنا العضوالمعروف من الانسان والقول فی امراضه من ورم و ثقل وغیرهما. اما ثقله ان کان جبلیا فلاعلاج له اوطارئاً و اسبابه انحلال البلغم فی اعصابه واحد الاخلاط اللزجة و قدیکون لطول مرض منهک وتنازل الحوامض فی الکلیة علی الخوی فیضعف العصب و علامته تلونه بلون الخلط و تقدم السبب (العلاج ) ان کان عن البلغم فالاکثار من الایارج او عن السوداء فمن مطبوخ الافتیمون باللازورد و قد یفصد ماتحته من العروق لتحلل ماجمد ثم یدلک بالمحللات ثم العسل ثم الفستق خصوصاًقشره الاعلی والفلفل والخردل خصوصاً دهنه والقسط و الشلبیثا ترکیب مجرب فی امراض اللسان کلها و کذا تریاق الذهب و اما اورامه فسببها اندفاع احدالاخلاطو علاماتها معلومة و ربما انفتح اللسان بفرط الرطوبةو یسمی الدلع (العلاج ) یفصد فی الحار و یکثر من امساک ماء الخس و عنب الثعلب و لبن النساء و ماء الکزبرةو ینقی البارد بالقوقیا و الایارج و یمسک ماء الحلبةوالعسل و یدلک بالزنجار و البورق و البصل و حماض الاترج و فی الکرنب خواص عجیبة مطلقا و القلاع بثور فی الفم و اللسان سببها مادة اکالة و رطوبة بورقیة و فساد ای خلط کان تنشر کالساعیة و اسلمها الابیض و الاحمر و اردأها الازرق والاخضر و لاسلامة معهما قطعا و اما الاسود فمع التلهب والحرقة قتال و یکثر القلاع فی الاطفال لفرط الرطوبة و علاماته علامة الاخلاط. (العلاج ) اخراج الدم فیه ولو بالتشریط ان تعذر الفصد و التنقیة ثم الوضعیات و اجودها للحار عصارة حی العالم والکزبرة و ماء الحصرم بالعسل والطین الارمنی او المختوم والکثیرا بماء الورد و فی البارد بالاصفر و العاقر قرحا و الزنجار والخردل والعفص بطبیخ الخل و من المجرب ورق الزیتون مضغاً و رماد الرازیانج و اصل الکبر کبوساولنا طباشیر طین ارمنی هندی کافور (؟) یسحق و یذر فی البارد و یعجن ببیاض البیض فی الحار و ایضاً طبیخ الخل بالشبت والعذبة فی الابیض . (ذیل تذکره ٔ انطاکی ص 15 و 14). || زبان . زفان . لغت . کلمه . ج ، السن و السنة و لسن . (منتهی الارب ).قال اﷲ تعالی «الا بلسان قومه » (قرآن 4/14) :
هیچ شبان بی عصا و کاسه نباشد
کاسه ٔ من دفتر و عصاست لسانم .
ناصرخسرو.
این منم یارب که در بزم چنین اسکندری
چشمه ٔ حیوانم از لطف لسان افشانده اند.
خاقانی .
امام و سرور هر دو جهان که مفتی عقل
ز لوح محفوظ املاکند لسانش را.
خاقانی .
دهان زهدم ارچه خشک خانیست
لسان رطبم آب زندگانیست .
خاقانی .
- ذولسانین ؛ دو زبان :
ای بمانند قلم تو ذولسانین جهان
چون قلم گوهرنگاری چون قلم دین گستری .
سنائی .
رجوع به ذواللسانین و لسانین شود.
- رطب اللسان ؛ تر زبان .
- لسان الطیور ؛ زبان مرغان :
لسان الطیور از دمش یابی ار چه
جهان را سلیمان لوائی نیابی .
خاقانی .
لسان الطیورش فرو بست ازیرا
چهان را سلیمان جنابی نبیند.
خاقانی .
- لسان العرب ؛ لغتهم و کلامهم . (اقرب الموارد).
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرذ: به کسر لام . در لغت زبان را گونید. و لسان الامر در اصطلاح اهل رمل نتیجه را گویند. چنانکه بیان آن در جای خود بیاید انشأاﷲ تعالی . و شکل شانزدهم را نیز لسان الامر گویند. و لسان الحق در اصطلاح صوفیه انسان کامل است که متحقق بود به مظهر اسم متکلم . شعر :
هر که باشد لسان حق جانا
بکلام خدا بود گویا.
کذا فی کشف اللغات - انتهی .|| سخن . منه قوله تعالی و جعلنا لهم لسان صدق علیاً (قرآن 50/19). واجعل لی لسان صدق (قرآن 84/26). ای ثناء حسناً (یذکر و یؤنث ). (منتهی الارب ).لسان صدق ؛ ثناء باقی ثنای نیکو و راست . (منتخب اللغات ). ثناء نیکو. ج ، السن ، ُلسن ، السنة. || نامه . || تیلماجی . سخن گزار. مترجم . گزارنده . متکلم . گوینده : لسان قوم ؛ متکلم آنان . || زبانه ٔ ترازو. رجوع به لسان المیزان شود. || زبانه ٔ آتش . (منتهی الارب ). رجوع به لسان النارشود. || بیشوک نعلین . (مهذب الاسماء).
... ادامه
979 | 0
مترادف: 1- زبان 2- سخن، كلام، گفتار 3- لغت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: اَلسِنَة و السُن]
مختصات: (لِ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: lesAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 141
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
language | lecture
ترکی
dil
فرانسوی
la langue
آلمانی
die zunge
اسپانیایی
la lengua
ایتالیایی
la lingua
عربی
لغة | أسلوب , لسان , لهجة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "لسان" در زبان فارسی به معنای زبان یا گفتار است و از جمله واژه‌های کاربردی در ادبیات و زبان‌شناسی به شمار می‌آید. در زیر به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نحوه نوشتن: "لسان" به‌عنوان یک اسم با حروف زیر نوشته می‌شود: ل، س، ا، ن.

  2. تلفظ: تلفظ صحیح آن "lesān" است و معمولاً در زبان‌های عربی و فارسی به کار می‌رود.

  3. معنا: این واژه عمدتاً در متون ادبی، فلسفی و دینی به کار می‌رود و معانی مختلفی از جمله زبان، بیان، و سخن را دارد.

  4. استفاده در ترکیبات: "لسان" می‌تواند در ترکیبات مختلف به کار برود، مانند "لسان حال" به معنای حال و بیان میانه واژه یا مفهوم، و "لسان قوم" به معنای زبان یک قوم خاص.

  5. مفرد و جمع: "لسان" به صورت مفرد است و شکل جمع آن "السنه" یا "السِنَه" در زبان عربی است. اما در فارسی، واژه "زبان" بیشتر برای جمع استفاده می‌شود.

  6. قواعد صرفی: "لسان" معمولاً به‌عنوان اسم نکره به کار می‌رود و در جملات مختلف ممکن است به کلمات دیگر نیز وابسته شود.

  7. جایگاه و استعمال: استفاده از "لسان" در متون ادبی و فلسفی معمولاً نشانه‌ی سطح بالای زبان و بیان است.

با رعایت این نکات، می‌توانید کلمه "لسان" را به درستی در متون خود به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در فرهنگ فارسی، لسان به معنای زبان و گفتار انسان‌ها به کار می‌رود.
  2. او با لسان شیرین و خوشایند خود، همه را به حرف زدن جذب می‌کند.
  3. برای یادگیری زبان جدید، مهم است که با لسان آن زبان به‌طور مداوم تمرین کنید.

واژگان مرتبط: زبان، کلام، تکلم، سخنگویی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری