جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

langar
anchor  |

لنگر

معنی: لنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) آلتی آهنین پیوسته به طنابی یا زنجیری طویل که آنگاه که توقف کشتی را خواهند آن را در آب افکنند. آهنی پیوسته به طنابی که گاه ایستادانیدن کشتی به کشتی بسته و به دریا افکنند. آهنی که کشتی را بدان نگاه دارندو چون برکشند روان شود. (جهانگیری ) (آنندراج ). آهنی باشد بسیار سنگین که کشتی را بدان از رفتار نگاه دارند. (برهان ). اسبابی معروف برای نگاه داشتن کشتیها هر جا که بخواهند به کار برند و همواره در عقب کشتی آویخته باشد. (از قاموس کتاب مقدس ). مرساة. (منتهی الارب ) (دهار). هوجل . قرّیص . انجر. (منتهی الارب ). کلمه ٔ لنگر اصل کلمه ٔ انجر عرب است و با آنکرای لاتین از یک اصل باشد :
سخن لنگر و بادبانش خرد
به دریا خردمند چون بگذرد.
فردوسی .
ز بهر سنگی چندین هزار خلق خدای
به قول دیو فروهشته بر خطر لنگر.
فرخی .
گران حلم او در سبک عزم اوست
به هر کشتئی در بود لنگری .
منوچهری .
بر موج بحر فتنه و طوفان جور و جهل
چون باد خوش وزنده و کشتی ولنگرند.
ناصرخسرو.
عالم چو یکی رونده دریا
سیاره سفینه طبع لنگر.
ناصرخسرو.
این یکی کشتی است کو را بادبان
آتش است و خاک تیره لنگر است .
ناصرخسرو.
آباد بر آن شهر که وی باشد دربانش
آباد بر آن کشتی کو باشد لنگر.
ناصرخسرو.
این جهان بحر است و ما کشتی و عدلش لنگر است
چون بشورد بحر کشتی را سکون لنگر دهد.
امیر معزی .
بدان صفت که شود غرق کشتی زرین
به طرف دریا چون بگسلد از او لنگر.
انوری .
لنگی است صلاح پای لنگر
تا کشتی سرگران نجنبد.
خاقانی .
حرمت برفت حلقه ٔ هر درگهی نکوبم
کشتی شکست منت هر لنگری ندارم .
خاقانی .
رهواری سفینه چه بینی که گاه غرق
بهر صلاح لنگی لنگر نکوتراست .
خاقانی .
از سر زانو کشتی و ز دامان لنگر
بادبانشان ز گریبان به خراسان یابم .
خاقانی .
هم در این غرقاب عزلت خوشترم کز عقل و روح
هم سبک چون بادبانم هم گران چون لنگرم .
خاقانی .
کشتی می داشت ساقی ، ما به جان لنگر زدیم
گفتی از دریای هستی مرگ معبر ساختیم .
خاقانی .
عطار! مرد عشقی فانی شو از دو عالم
کز لنگر نهادت دربند تخته بندی .
عطار.
دست و پائی بزن در این دریا
از خود این لنگر گران بگشای .
کمال اسماعیل .
اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطه ٔ بلا ببرد.
حافظ.
ز حیرت لنگر افزاید خود آن به
که با لنگر در این دریا نباشیم .
نظام قاری (دیوان البسه ص 92).
ز بردباری من پوچ میشود لنگر
ز خاکساری من صدر آستان گردد.
صائب .
صاحب آنندراج گوید: لنگر با لفظانداختن و افکندن و گشادن و گسستن و نهادن و فروکشیدن مستعمل است . و رجوع به لنگر انداختن و لنگر افکندن شود.
- لنگر ساعت ؛ پاندول . رقاصک . بالانسیه .
|| کنایه ازتمکین و وقار بود. (جهانگیری ). به معنی تمکین و وقار مجاز است و بدین معنی با لفظ باختن و از کف دادن ونگاه داشتن مستعمل است . (آنندراج ) :
به خاموشی شوم مهر دهان بیهده گویان
نمی بازم چو کوه از هر صدائی لنگر خود را.
صائب .
|| سنگینی .
- لنگر شمشیر ؛ سنگینی شمشیر :
تا از آن ابروی خونریز بدل کار کند
ترسم از لنگر شمشیر سیه تاب کسی .
داراب بیک جویا (از آنندراج ).
|| چوبی که بندباز میانش بگیرد و روی ریسمان بازی کند. چوبی در دست ریسمان بازان گاه بر ریسمان رفتن . (از آنندراج ).
- لنگر بندباز ؛ چوبی بلند یا عصایی از آهن که بندباز به دست گیرد تا با حرکات آن تعادل خود را بر بند حفظ کند.
|| محجری را نیز گویند از سنگ یا چوب یا خشت و گل که بردور مزار بزرگان کشند و به عربی ضریح خوانند. (برهان ). || شخصی را گویند که در مکر و حیله و خیرگی به مرتبه ٔ اعلی باشد و آن را گربز خوانند و به هر جا که رود سنگینی کند، یعنی ناگوار و نادلچسب و بدرفتار باشد بر خلاف بادبان که مردم سبکروح و دلچسب را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). || طعام که به فقراء دهند. (غیاث ). و صاحب آنندراج گوید: از بیت ذیل فرخی که گوید:
تو مردم کریمی من لنگر گرانم
ترسم ملول گردی با آن کرم زلنگر.
به معنی گدا و دریوزه گر مستفاد میشود. || مزید مؤخر امکنه نیز آید: گاولنگر.
... ادامه
469 | 0
مترادف: 1- پاتوق، رباط 2- خانگاه 3- فواره، مطرحاني 4- ضريح
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مٲخوذ از یونانی]
مختصات: (لَ گَ) [ یو. ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: langar
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 300
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
anchor | grapnel , make-fast
ترکی
çapa
فرانسوی
ancre
آلمانی
anker
اسپانیایی
ancla
ایتالیایی
ancora
عربی
مرساة | مرتكز , ملاذ , ثبت , رسا , لاذ , ارتكز , مِرسَاة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "لنگر" در زبان فارسی به چندین معنی و استفاده دارد. در اینجا به توضیح قواعد نگارشی و کاربردهای آن می‌پردازیم:

  1. تعریف و معنی: کلمه "لنگر" به معنای وزنه‌ای است که به قایق‌ها یا کشتی‌ها متصل می‌شود تا آن‌ها را در یک جا ثابت نگه دارد. علاوه بر این، می‌تواند به معنای نماد ثبات یا امنیت نیز به کار رود.

  2. نوشتار و تلفظ: این کلمه به صورت "لَنگَر" تلفظ می‌شود و در نوشتار نیز طبق قواعد فارسی با "ل" شروع می‌شود و در انتها با "ر" ختم می‌گردد.

  3. نحو و ساختمان جمله:

    • "لنگر" می‌تواند به عنوان اسم فعلی در جملات استفاده شود:
      مثال: "کشتی لنگر انداخت."
    • همچنین می‌تواند به عنوان مفعول در جملات به کار رود:
      مثال: "او لنگر را روی زمین گذاشت."
  4. قواعد نگارشی:

    • در نوشتن این کلمه باید دقت شود تا همیشه به صورت صحیح و با اعراب‌گذاری درست نوشته شود. از نوشتن آن به صورت‌های نامعتبر یا غلط پرهیز شود.
    • اگر کلمه "لنگر" بخواهد به صورت توصیفی به کار رود، برای مشخص کردن ویژگی‌ها می‌توان از صفات استفاده کرد:
      مثال: "لنگر سنگین" یا "لنگر فولادی".
  5. استفاده‌های ادبی و استعاری:
    • "لنگر" می‌تواند به طور استعاری در ادبیات به کار رود. به عنوان مثال، ممکن است از کلمه "لنگر" برای اشاره به ثبات عاطفی یا امنیت در یک رابطه استفاده شود:
      مثال: "او همچون لنگری در زندگی‌ام باقی ماند."

با رعایت این نکات می‌توان به درستی از کلمه "لنگر" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. کشتی در بندر به لنگر وصل شد تا در آرامش منتظر مسافرانش بماند.
  2. لنگر در دریا باعث تثبیت قایق‌ها در برابر طوفان‌های ناگهانی می‌شود.
  3. او به عنوان یک لنگر در زندگی‌ام عمل کرده و همیشه حامی من بوده است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری