جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مبین . [ م ُ ] (ع ص ) آشکاراکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده . (غیاث ) (آنندراج ). ظاهر و آشکار کرده شده . واضح و روشن وآشکار و هویدا. (از ناظم الاطباء). آشکارا. (مهذب الاسماء). ظاهر. آشکار. پیدا. روشن . هویدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یا ایها الناس ... و لاتتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین . (قرآن 168/2). قدجأکم من اﷲ نور و کتاب مبین ... (قرآن 15/5). نیست در این هیچ خلافی که هست جز که بر این گونه جهان مبین . ناصرخسرو. به غوغا چه نازی فراز آی با من به حکم کتاب مبین محمد. ناصرخسرو. به شرع اندرهر آن برهان که باید مر خلافت را ز اصل او پدید آمد که تاریخ مبین دارد. معزی . عزایم شاهانه را به امداد فتح مبین و تواترنصر عزیز او مؤید گردانیده . (کلیله و دمنه ). شبرو که دید ساخته نور مبین چراغ بختی که دید یافته حبل المتین زمام . خاقانی . آگهی آخر که گردد محترق تیر چرخ از قرب خورشید مبین . خاقانی . جذب جنسیت کشیده تا زمین اخترانرا پیش او کرده مبین . مولوی . - امر مبین ؛ کار واضح و آشکار. (ناظم الاطباء). - دین مبین ؛ دین حق و راست و درست . (ناظم الاطباء). - سحر مبین ؛ جادوی آشکار : ... فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین . (قرآن 110/5). فلما جآٔتهم آیاتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبین . (قرآن 13/27). ... فلما جأهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین . (قرآن 6/61). صورت کنند زیبا بر پرنیان و دیبا لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد. سعدی (کلیات چ مصفا ص 429). گر ابن مقله دگربار با جهان آید چنانکه دعوی معجز کند به سحر مبین . سعدی (ایضاً ص 728). و رجوع به سحر شود. - ضلال مبین ؛ گمراهی روشن : ... و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین . (قرآن 164/3). سعدی از این پس که راه پیش تو دانست گر ره دیگر رود ضلال مبین است . سعدی . - || آیه ای که «ضلال مبین » در آن آمده : میداد شیخ درس ضلال مبین بدو و آهنگ ضاد رفته به اوج کمال خویش . بهار (دیوان اشعار ج 2 ص 433). || جداکننده . جداکننده ٔ سر ازبدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بيانگر، بيان كننده، نشان دهنده، نشانگر explainer الرائي kahin voyant seher vidente veggente
کلمه "مبین" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و معمولاً به معنای "آشکار" یا "مشهود" است. این کلمه در ترکیبها و جملات مختلف میتواند کاربردهای متفاوتی داشته باشد. در زیر برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه آورده شده است:
نکات معنایی:
"مبین" به معنای چیزی است که به وضوح قابل درک یا فهم است. برای مثال: "این متن مبین نظرات نویسنده است."
استفاده در جملات:
"مبین" میتواند به عنوان صفت در کنار اسمها به کار رود: مثلاً "نظریه مبین".
همچنین میتواند به عنوان جزء یک فعل یا در ترکیبهای مختلف نیز استفاده شود: "این موضوع به وضوح مبین است."
هجا و تلفظ:
"مبین" به صورت "مو-بین" تلفظ میشود و دارای دو سیلاب است.
در نوشتار رسمی و ادبی، به دقت در تلفظ و هجی این کلمه توجه شود.
مقایسه با کلمات مشابه:
"مبین" با کلمات دیگری مانند "آشکار"، "روشن" و "وضح" ارتباط معنایی دارد، اما هر یک از این کلمات ممکن است در contexts مختلفی استفاده شوند.
قواعد دستوری:
"مبین" معمولاً به عنوان صفت بعد از اسم قرار میگیرد، ولی در زبان محاوره ممکن است این ترتیب تغییر کند.
از نظر صرف و نحو، "مبین" به صورت غیرمُصَدَرو به کار میرود و به اسمهای مفرد و جمع نسبت داده میشود.
توجه به این نکات میتواند به درک و استفاده صحیح از کلمه "مبین" در نوشتار و گفتار کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در جلسه امروز، استاد مبین نظریهای جدید درباره رفتار اجتماعی ارائه داد.
کتابهای مبین در زمینه فلسفه به خوبی توضیحات عمیقی درباره مفاهیم پیچیده میدهند.
با مطالعه تاریخ، میتوانیم نکات مبین زیادی درباره فرهنگ و تمدنهای مختلف بیاموزیم.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر