جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آورد. [ وَ ] (اِ) کوشیدن بجنگ . (فرهنگ اسدی ، خطی ). جنگ کردن بمبارزت . حمله در جنگ . (تحفةالاحباب اوبهی ). نبرد. ناورد. کارزار. جنگ . مبارزت . پیکار. رزم . پرخاش . فرخاش . جدال . رغا. هیجا : به آورد هر دو برآویختند همی خاک بر اختران ریختند. فردوسی . فرامرز نشگفت اگر سرکش است که پولاد را دل پر از آتش است چو آورد با سنگ خارا کند ز دل راز خویش آشکارا کند. فردوسی . سکندر چو دید آن تن پیل مست یکی کوه زیر، اژدهائی بدست به آورد از او ماند اندر شگفت غمی شد دل از جان و تن برگرفت . فردوسی . بجوشید و رخسارگان کرد زرد بدرد دل آهنگ آورد کرد. فردوسی . هر آنکس که در جنگ سست آمدی به آورد ناتندرست آمدی شهنشاه را نامه کردی بر آن هم از بی هنر هم ز جنگاوران . فردوسی . ز ناورد و آورد او در نبرد رسد تا بگردون گردنده گرد. فردوسی . کس آورد با کوه خارانکرد. فردوسی . بدو گفت رستم که ای شهریار مجوی آشتی درگه کارزار نبد آشتی پیش از آوردشان بدین روز گرز من آوردشان . فردوسی . اگر تاج یابد جهانجوی مرد و گر خاک آورد و خون نبرد به ناکام میرفت باید ز دهر چه زو بهره تریاک باشد چه زهر. فردوسی . ز نعل خنگش روی زمین گه آورد پر از پشیزه شود همچو پشت ماهی شیم . ابوالفرج رونی . رجوع به آوردگاه شود. || میدان : به آورد رزمی کنم با سپاه که خون بارد از ابر آوردگاه . فردوسی . و رجوع به آوردگاه شود. - آورد گرفتن (؟) : نیاطوس بگزید هفتاد مرد که آورد گیرند روز نبرد که زیر درفشش برفتی هزار گزیده سواران نیزه گذار. فردوسی . به رزمش چه پیل و چه شیر و چه دیو چو آورد گیرد برآرد غریو. فردوسی . - خاک ِ آورد ؛ میدان : از ایرانیان هرکه افکنده بود اگر کشته بود و اگر زنده بود از آن خاک آورد برداشتند تن دشمنان خوار بگذاشتند. فردوسی . و در بیت ذیل معنی آورد روشن نیست و در بعض نسخ بجای آورد آواز آمده است : بدان نامور ترجمان شیده گفت که آورد مردان نشاید نهفت . فردوسی . - هم آورد ؛ هم نبرد : هم آورد او در جهان پیل نیست چو گرد پی اسپ او نیل نیست . فردوسی . bring, fetch, bring in, immigrate, brought جلب، أحضر، تجبر، أحدث، حضر، أدى، اجتذب، جاء، قنع، أغرى، رافق، جضر، واكب، يحضر getirilmiş apporté gebracht trajo portato اوردن، رساندن به، موجب شدن، واکشیدن، رفتن و اوردن، وارد کردن، کوچ کردن، توطن اختیار کردن، نشاندن
کلمه "آورد" از فعل "آوردن" به معنای "به جایی آوردن" یا "تحویل دادن" است. در زبان فارسی، برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
زمان فعل: "آورد" زمان گذشته ساده این فعل است. توجه داشته باشید که برای نشان دادن زمانهای دیگر، فرمهای مختلفی مانند "میآورد" (حال) یا "خواهد آورد" (آینده) وجود دارد.
فعل لازم و متعدی: "آوردن" فعل متعدی است و نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال: "او کتاب را آورد."
مضارع و آینده: اگر بخواهید از زمان حال یا آینده استفاده کنید، باید به شکلهای مضارع یا آینده فعل تغییر دهید. مثال: "او کتاب میآورد" یا "او کتاب خواهد آورد."
اجزای جمله: هنگام نگارش جملاتی که شامل "آورد" هستند، محل قرارگیری آن در جمله مهم است. معمولاً این کلمه بعد از فاعل و قبل از مفعول قرار میگیرد.
ایجاز و وضوح: سعی کنید در جملات خود از ساختارهای ساده و روشن استفاده کنید. مثلاً: "معلم کتاب را آورد" واضحتر و بهتر از "کتاب را معلم آورد" نیست.
نکات نگارشی: به قواعد نگارشی مانند استفاده از ویرگول، نقطه و حروف اضافه توجه کنید تا متن شما روانتر و قابل فهمتر باشد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "آورد" به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند جمله با کلمه "آورد" آورده شده است:
او کتابی را که به دنبالش بود، به خانه آورد.
معلم برگههای امتحان را به کلاس آورد.
هنگامی که به مهمانی رسیدیم، با خود شیرینیهایی آورد.
باران شروع به باریدن کرد و زمین را خیس آورد.
او همیشه امید را به دلها آورد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا موضوع خاصی در نظر دارید، لطفاً بفرمایید!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: اوردن، رساندن به، موجب شدن، واکشیدن، رفتن و اوردن، وارد کردن، کوچ کردن، توطن اختیار کردن، نشاندن