جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mejri
executive  |

مجری

معنی: مجری . [ م َ را ] (ع اِ) ره گذر. ج ، مجاری . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). گذر. گذرگاه . محل رفتن . محل عبور. راه . طریق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ هفتم همچو سوزن از حریر.
سعدی .
|| گذرگاه آب . جای جریان آب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و حوضهای سنگین در زیرناودانها نهاده ، سوراخی در زیر آن که آب از آن سوراخ به مجری رود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 37).
- مجرای شمس ؛ دائرة البروج را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
- مجرای نهر ؛ بستر آن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| در طب ، تجویفی در باطن عضو حاوی چیزی و نافذ از عضوی به عضوی . (کشاف اصطلاحات الفنون ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مجرای بول ؛ فرهنگستان ایران کلمه ٔ «پیشاب راه » را بجای این کلمه پذیرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
|| حرف آخر کلمه . || در شعر حرکت حرف روی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حرکت حرف روی از فتحه و کسره و ضمه ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حرکت رَوی و این حرکت را از بهر آن مجری خواندندکه ابتدای جریان صوت در حرف وصل از حرکت رَوی است چنانکه : «دوستا گر دوستی گر دشمنی » که صوت یاء در این شعر الابه حرکت نون که رَوی است ظاهر نتواند شد. (المعجم چ دانشگاه ص 271). حرکت رَوی را گویند و این حرکت رَوی در قوافی اشعار پارسی مستعمل است :
من ای زاهد از آن ورزم طریق می پرستی را
که سوزد آتش مستی خس و خاشاک هستی را.
کسره ٔ تاء در «پرستی » و «هستی » مجری باشد و رعایت تکرار مجری درقوافی واجب است . و این حرکت را بدان جهت مجری گویندکه مجری به معنی محل رفتن است و این حرکت همانند مجری است و تا صوت از آن در نگذرد، به حرف وصل نمی رسد.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح بحری ، صد میل است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مسافتی که کشتی در یک روز پیماید و آن صد میل است . (از دزی ج 1 ص 191): و من سبته الیها (الی جزیرة منورقه ) نحو ثمانیة مجار و المجری مائة میل . (ابن جبیر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (مص ) جرت السفینة مجری ؛ روان شد کشتی . قوله تعالی : بسم اﷲ مجریها و مرسیها . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مجری [ م ُ را ] (معنی آخر)شود.
... ادامه
432 | 0
مترادف: جعبه، صندوق، صندوقچه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (مَ را) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: mejri
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 253
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
executive | executing , carrying out , administrative , enforcer , executer , pyxidium , moderator
ترکی
sunum yapan kişi
فرانسوی
le présentateur
آلمانی
der vortragende
اسپانیایی
el presentador
ایتالیایی
il presentatore
عربی
تنفيذي | إداري , إجرائي , مدير , إدارة , موظف إدارى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مجری" در زبان فارسی به معنای کسانی است که برنامه‌ها و فعالیت‌های مختلف را اجرا می‌کنند، به ویژه در زمینه‌های تلویزیونی، رادیویی، تئاتری و ...

قواعد و نکات نگارشی مربوط به "مجری":

  1. نحوه نوشتار: کلمه "مجری" باید بدون اشتباه و به صورت صحیح نوشته شود. اشتباهات املایی را باید از بین برد، مانند نوشتن "مجری" به صورت "مجرى" که نادرست است.

  2. سازگاری با نوع جمله: در جملاتی که مجری موضوع جمله است، باید به قواعد نحوی توجه شود. به عنوان مثال:

    • "مجری برنامه به خوبی اجرا کرد." (در این جمله "مجری" فاعل است)
    • "برنامه توسط مجری اجرا شد." (در این جمله "مجری" مفعول است)
  3. استفاده از کلمات مرتبط: ممکن است در جملاتی که "مجری" به کار می‌رود، نیاز به استفاده از صفات یا قیدها باشد:

    • "مجری توانمند برنامه، نظرات جالبی ارائه داد."
    • "مجری ماهر، با صدای گرم خود، بینندگان را جذب کرد."
  4. موارد خاص و نهادها: در بعضی موارد، مجری به یک نهاد خاص اشاره دارد، مانند "مجری طرح" یا "مجری برنامه". در این صورت لازم است که از موارد و عبارات مرتبط به‌درستی استفاده شود.

  5. قواعد جمع و حالت‌های دیگر: در حالات مختلف می‌توان از شکل جمع "مجریان" و همچنین کاربردهای دیگر چون ابراز حالت معرفه ("مجری" به عنوان اسم خاص) و نکره ("یک مجری") استفاده کرد.

با رعایت این نکات می‌توان به درستی و با دقت از کلمه "مجری" در نوشتار و مکالمات استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مجری برنامه تلویزیونی با صدای زیبا و جذاب خود مخاطبان را سرگرم کرد.
  2. در مراسم اختتامیه، مجری به معرفی برندگان جوایز پرداخت و لحظات هیجان‌انگیزی را رقم زد.
  3. کار مجری تنها خواندن متن نیست، بلکه ایجاد ارتباط و تعامل با تماشاگران نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.

واژگان مرتبط: اجرایی، جامع، اداری، هيئت رئيسه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری