جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: محد. [ م ُ ح ِدد ] (ع ص ) نعت فاعلی از احداد. زن که پس از مرگ شوی آرایش را رها کند. (از اقرب الموارد). زنی که جامه ٔ سوک پوشد به جهت عدت . (آنندراج ). زنی که جامه ٔ سوک پوشد در عزا و عده ٔ شوی و این زن را حاد نیز گویند. (از منتهی الارب ). زن که شوی را سوک دارد. (مهذب الاسماء). زن که پس از مرگ شوی آرایش را کنار گذارده است . || تیز کننده ٔ کارد. || تیز نگرنده . (از اقرب الموارد). limit حد، حدود، نهاية، بلا حدود، أمد، بلغ أقصاه، قصر، قيد، حدد، تخم حدود، نقص، اختصر
حد|حدود , نهاية , بلا حدود , أمد , بلغ أقصاه , قصر , قيد , حدد , تخم حدود , نقص , اختصر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "محد" در زبان فارسی به عنوان یک واژه مستقل معنی مشخصی ندارد و به نظر میرسد که نوعی اشتباه تایپی یا ناقص باشد. اما اگر منظور شما "محدود" یا واژهای مشابه مانند "محدوده" باشد، میتوانم در مورد آن توضیحات بیشتری ارائه دهم.
در ادامه نکاتی در مورد قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با واژه "محدود" و "محدوده" میآورم:
1. موارد استفاده:
محدود: به معنای محدود بودن، نهان بودن، و یا دارای حد و مرز مشخص است.
محدوده: به معنای ناحیه، قلمرو، و یا محدودهای است که یک چیز خاص در آن قرار دارد.
2. صرف و نحوه به کارگیری:
کلمات مرتبط با "محدود":
محدودیت: به معنای شرایطی که محدودیت خاصی را به وجود میآورد.
محدودسازی: به معنای تعریف یا ایجاد محدودیت.
3. قواعد نگارشی:
استفاده از این واژهها باید با توجه به زمینه جمله، درست و به جا باشد.
توجه به نوشتار صحیح واژهها و اینکه از حروف اضافه مناسب استفاده شود.
4. مثالهایی از جملات:
این منطقه دارای محدوده مشخصی است.
این آزمایش محدود به یک گروه خاص است.
اگر سؤال خاصی درباره کلمه "محد" یا کلمات مشابه دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر