جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: محقق . [ م ُ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ) چیزی که تحقیق شده . (غیاث ). آنچه به تحقیق رسیده . مسلم . آنچه به درستی دانسته شده است . درست . راست : محقق است که دنیا سرای عاریت است برای شستن و برخاستن نفرماید. سعدی . بعد از آن خبری محقق ازو نیامد. (ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 415). - محقق شدن ؛ به ثبوت رسیدن .ثابت شدن : حق نیست مگر که حب حیدر خیرات بدو شود محقق . ناصرخسرو. و اهلیت این امانیت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت . (کلیله و دمنه ). - || واقعیت یافتن .به حقیقت پیوستن : گر این خیال محقق شدی به بیداری که روی عزم همایون ازاین طرف داری . سعدی . - محقق کردن ؛ به ثبوت رسانیدن . به منصه ٔ ظهور رسانیدن . استوار و قطعی ساختن : بر موجب این قضیت نیت غزوی دیگرمحقق کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273). - محقق گردیدن ؛ محقق شدن : و عجز آن طایفه در ایراد مثل قرآن هنگام تحدی محقق گشت . (لباب الالباب ص 7). || رصین . محکم . (یادداشت مرحوم دهخدا). تاييد، تحقيق شده، ثابت شده، درست، راست، قطعي، محرز، مدلل، مسجل، مسلم نامحرز certain, ascertained, unquestionable, unquestioning, incontestable, positive, sure, right, scholar, researchist, research fellow مؤكد، معين، متأكد، يقيني، متيقن، لا ريب فيه، محتوم، واثق، تأكيد معین، قطعی، فلان، معلوم، مشخص، غیرقابل منازعه، رد نکردنی، غیرقابل اعتراض، بی چون و چرا، غیر قابل بحی، مثبت، یقین، مطمئن، خاطر جمع، صحیح، بجا، درست کار، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب
... ادامه
741|0
مترادف:تاييد، تحقيق شده، ثابت شده، درست، راست، قطعي، محرز، مدلل، مسجل، مسلم
certain|ascertained , unquestionable , unquestioning , incontestable , positive , sure , right , scholar , researchist , research fellow
عربی
مؤكد|معين , متأكد , يقيني , متيقن , لا ريب فيه , محتوم , واثق , تأكيد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
در زبان فارسی، واژه "محقق" به معنای شخصی است که تحقیقات علمی یا پژوهشی انجام میدهد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش مرتبط با آن، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
نقاطگذاری: در متون رسمی و نگارشهای علمی، باید به قواعد نقطهگذاری توجه شود. برای مثال، پس از جملهای که از "محقق" استفاده میکند، باید نقطه قرار داده شود.
توافق در تعداد: اگر در جملات خود از "محقق" به صورت جمع استفاده میکنید، به شکل "محققان" مینگرید.
کاربرد درست: "محقق" به عنوان اسم گاهی در جایگاه فاعل یا مفعول جمله قرار میگیرد. برای مثال:
"محقق به انجام آزمایش پرداخت."
"این تحقیق توسط محقق انجام شده است."
نحو و صرف: واژه "محقق" از نظر صرف و نحو به صورت های مختلفی در جملات استفاده میشود. توجه کنید که زمان و نوع فعل متناسب با فاعل تغییر کند.
نقش صفت: میتوان از "محقق" به عنوان صفت نیز استفاده کرد. به عنوان مثال: "محقق برجستهای از دانشگاه ما آمد."
قید و وصف: اگر بخواهید اطلاعات بیشتری درباره محقق بدهید، میتوانید از قید و صفات توصیفی استفاده کنید:
"محقق جوان و با انگیزهای در این زمینه فعالیت میکند."
با رعایت این قواعد، میتوانید بهخوبی از واژه "محقق" در متون فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
محققان دانشگاه در حال بررسی تأثیر تغییرات اقلیمی بر روی اکوسیستمهای دریایی هستند.
محقق پس از سالها تلاش، موفق به کشف درمانی نوین برای بیماریهای نادر شد.
در کنفرانس علمی اخیر، یک محقق جوان به ارائه یافتههای خود در زمینه علوم زیستی پرداخت.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: معین، قطعی، فلان، معلوم، مشخص، غیرقابل منازعه، رد نکردنی، غیرقابل اعتراض، بی چون و چرا، غیر قابل بحی، مثبت، یقین، مطمئن، خاطر جمع، صحیح، بجا، درست کار، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر