جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مدخل . [ م ُ خ َ ] (ع اِ) جای درآوردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87). جای دخل کردن . (غیاث اللغات ). || (مص ) ادخال ، مقابل اخراج . (از متن اللغة). داخل گردانیدن . (از اقرب الموارد). درآوردن کسی را. (منتهی الارب ). || (ص ) داخل کرده شده . (غیاث اللغات ). مدخول . (متن اللغة). نعت مفعولی است از ادخال . رجوع به ادخال شود. || پسرخوانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لئیم . (اقرب الموارد). بخیل . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ناکس . (منتهی الارب ). دعی در نسب . (یادداشت مؤلف ). پست . فرومایه : مدخلان رارکاب زرآگین پای آزادگان نیابد سر. رودکی . نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود. رودکی . منم آنکه معروف گشته ست طبعم به مدخل نکوهی به مکرم ستائی . کریمی سمرقندی . خرد به جنب تو خواند آفتاب را مدخل بدانچه دست و دلت بود جود را مدخل . عثمان مختاری (از فرهنگ فارسی معین ). آفتاب جودت از نور افکند بر مدخلی در زمان چون سایه بگریزد ز طبعش مدخلی . سوزنی . پيش گفتار، ديباچه، مقدمه، ورودي ، ورود، دخول ، مداخل، درآمد، عايدي ، مورد ، سرواژه ، باب، در موخره خروجي خروج مخارج، هزينه
1- مورد
2- سرواژه
3- باب، در entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, estuary, mouth, firth, access, foreword, ostium دخول، مدخل، قيد، تدوين، باب، إشتراك في مباراة، سجل في قاموس، المشترك في مباراة، وضع اليد giriş entrée eintrag entrada iscrizione ثبت، راه، ادخال، دروازه، ایوان، سر در، سیاهرگ باب کبد، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، گیت، دریچه، غذای اصلی، اجازهء ورود، خور، دهان، دهانه، بیان، غنچه، خلیج کوچک، شعبه رود، دسترسی، دسترس، دست یابی، راه دسترس، پیش گفتار، دیباچه، سراغاز، روزنه
... ادامه
927|0
مترادف:پيش گفتار، ديباچه، مقدمه، ورودي ، ورود، دخول ، مداخل، درآمد، عايدي ، مورد ، سرواژه ، باب، در
متضاد:موخره خروجي خروج مخارج، هزينه
1- مورد
2- سرواژه
3- باب، در
دخول|مدخل , قيد , تدوين , باب , إشتراك في مباراة , سجل في قاموس , المشترك في مباراة , وضع اليد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «مدخل» در زبان فارسی به معنی ورودی یا راه ورود به یک مکان یا موضوعی خاص است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش آن، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
نحوهی نوشتار: کلمه «مدخل» همواره باید به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. حروف آن را دقت کنید: م، د، خ، ل.
موقعیت استفاده: «مدخل» میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود، از جمله:
در معماری و طراحی: بهعنوان ورودی یک بنا یا فضای خاص.
در ادبیات و نوشتار: بهعنوان مقدمه یا آغاز یک موضوع.
نکات نگارشی:
در جملاتی که این کلمه به کار میرود، باید از نظر ساختار جملات و قواعد نگارشی دقت کرد. مثلاً:
"مدخل این کتاب شامل فصول مختلفی است."
"او به عنوان مدخل به دنیای جدید وارد شد."
استفاده از همخانوادهها: میتوان از کلمات و عبارات همخانواده، مانند «مد خلی»، «ورودی» و «آغاز» استفاده کرد تا مفهوم را بهتر منتقل کنید.
توجه به قواعد جمعسازی: جمع «مدخل» به صورت «مدخلها» است. در زمان استفاده از جمع، توجه به شکل صحیح آن الزامی است.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «مدخل» به طور صحیح و مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در کتابخانه، مدخل ورودی از طراحی زیبا و جذابی برخوردار است که توجه بازدیدکنندگان را جلب میکند.
مدخل این ساختمان به شکلی خاص طراحی شده تا نمایی مدرن و هنری داشته باشد.
ما باید مدخل مناسبی برای ارائه اطلاعات به کاربران سایت ایجاد کنیم تا دسترسی به محتوا ساده و آسان باشد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: ثبت، راه، ادخال، دروازه، ایوان، سر در، سیاهرگ باب کبد، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، گیت، دریچه، غذای اصلی، اجازهء ورود، خور، دهان، دهانه، بیان، غنچه، خلیج کوچک، شعبه رود، دسترسی، دسترس، دست یابی، راه دسترس، پیش گفتار، دیباچه، سراغاز، روزنه
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر