جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مذهب . [ م ُ هََ ] (اِخ ) کعبه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم است کعبه را. (از متن اللغة). || وسواس . وسوسه . (یادداشت مرحوم دهخدا از معجم الادباء). گویند: به مذهب ؛ یعنی وسواسی دارد در ریختن آب و کثرت استعمال آب هنگام وضوساختن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). و مُذهِب شیطان این وسوسة است . (از متن اللغة). || دیو وضو که بر اسراف آب انگیزد، قال ابوطاهر: و کسر هاء الصواب . (از منتهی الارب ). رجوع به معنی قبلی و مُذهِب شود. || (ص ) کمیت مذهب ؛ اسبی که بیشتر زردی زند تا سرخی ، خلاف مدمی که بیشتر به سرخی زند از زردی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و هی المذهبة. (از متن اللغة). || زراندود از دوال و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).مطلی . طلاکرده شده . مُذَهَّب . ذهیب . (از متن اللغة). زراندود، مطلا مفضض religion, faith, sect, denomination, illuminator, gilder, illuminated, gilded دين، ديانة، ترهب، طائفة، عبادة، يمان، دِين din religion religion religión religione دین، کیش، ایین، ایمان، اعتقاد، باور، اعتماد، فرقه، بخش، حزب، دسته، قسمت، نام گذاري، تسمیه، پول، لقب یا عنوان، واحد جنس، روشن شده، اشراقی، طلاکاری شده